1. brass button
دکمه ی برنجی
2. a brass band
دسته ی نوازندگان سازهای بادی
3. the army brass
امرای ارتش
4. double in brass
(خودمانی - علاوه بر کار معمولی یا تخصصی خود کاری را کردن) کاراضافی کردن
5. as bold as brass
(عامیانه) بسیار پررو،گستاخ
6. a banquet for the top brass
ضیافتی به افتخار افسران عالی رتبه
7. get (or come) down to brass tacks
به اصل قضیه پرداختن،سرمطلب اصلی رفتن
8. the fusion of copper and zinc to produce brass
هم گدازش مس و روی برای ساختن برنج
9. Its brass feet dented the carpet's thick pile.
[ترجمه ترگمان]پای برنجی آن با توده ضخیم فرش شده بود
[ترجمه گوگل]پاهای برنجی آن، شمع ضخیم فرش را پوشانده است
10. Where there's muck there's brass.
[ترجمه ترگمان]جایی که کثافت وجود دارد
[ترجمه گوگل]جایی که مار وجود دارد برنج وجود دارد
11. Brass is formed by the fusion of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج با ترکیب مس و روی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]برنج بوسیله ترکیب مس و روی تشکیل شده است
12. Brass is an alloy of copper and zinc.
[ترجمه ترگمان]برنج آلیاژی از مس و روی است
[ترجمه گوگل]برنج آلیاژ مس و روی است
13. The door was studded with brass nails.
[ترجمه ترگمان]در با ناخن های برنجی باز شده بود
[ترجمه گوگل]درب با ناخن های برنجی خیس شده بود
14. The top brass are coming in from Washington to see how we do things here.
[ترجمه ترگمان]برنج ارشد از واشنگتن می آید تا ببیند ما در اینجا چگونه کار می کنیم
[ترجمه گوگل]برنج بالا از واشنگتن می آید تا ببینید که چطور کارهایمان را انجام می دهیم
15. He had the brass to make a statement.
[ترجمه ترگمان] اون brass داشت که بیانیه صادر کنه
[ترجمه گوگل]او برنج را برای بیانیه ای گذاشت
16. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه گوگل]پلاک نارنجی در خارج از جراحی لیستی از اسامی و مدارک مختلف دندانپزشکان وجود دارد