کنترل قیمت ها، مهار قیمت ها، تثبیت قیمت ها
price control
کنترل قیمت ها، مهار قیمت ها، تثبیت قیمت ها
انگلیسی به فارسی
کنترل قیمت
کنترل قیمتها، مهار قیمتها، تثبیت قیمتها
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a government's setting of limits on the prices of basic goods and services, usu. done as a means to fight inflation.
• fixing of prices (often by government agencies)
مترادف و متضاد
fixed price
Synonyms: credit squeeze, economic pressure, price-fixing, price freeze, prix fixe, restraint, valorization
جملات نمونه
1. Ministers are again talking about reflation and price controls.
[ترجمه ترگمان]وزرا دوباره درباره reflation و کنترل های قیمت صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]وزیران دوباره درباره تنظیمات قیمت و کنترل قیمت صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]وزیران دوباره درباره تنظیمات قیمت و کنترل قیمت صحبت می کنند
2. Price controls on food were ended.
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت بر روی غذا به پایان رسید
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت مواد غذایی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت مواد غذایی به پایان رسید
3. Critics question whether price controls would do any good.
[ترجمه ترگمان]منتقدان این سوال را مطرح می کنند که آیا کنترل قیمت ها خوب انجام خواهد شد یا خیر
[ترجمه گوگل]منتقدان می پرسند که آیا کنترل قیمت ها هرچیزی را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]منتقدان می پرسند که آیا کنترل قیمت ها هرچیزی را انجام می دهند
4. Price control would gradually disappear in favor of a free market.
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت به تدریج به نفع یک بازار آزاد ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت به تدریج به نفع یک بازار آزاد ناپدید می شود
5. These kinds of price controls go against all the financial principles of the free market liberals.
[ترجمه ترگمان]این نوع کنترل های قیمت با تمام اصول مالی آزادیخواهان بازار آزاد جریان دارد
[ترجمه گوگل]این نوع کنترل قیمت ها بر خلاف تمام اصول مالی لیبرال بازار آزاد است
[ترجمه گوگل]این نوع کنترل قیمت ها بر خلاف تمام اصول مالی لیبرال بازار آزاد است
6. The government's new law on wage and price control is diluted with exceptions.
[ترجمه ترگمان]قانون جدید دولت در زمینه حقوق و کنترل قیمت ها با استثنا رقیق شده است
[ترجمه گوگل]قانون جدید دولت در مورد دستمزد و کنترل قیمت با استثناها ریزش دارد
[ترجمه گوگل]قانون جدید دولت در مورد دستمزد و کنترل قیمت با استثناها ریزش دارد
7. Bombay: An official denial of moves to end price controls on steel triggered nervous long liquidation across the board.
[ترجمه ترگمان]بمبئی: انکار رسمی اقدامات برای پایان دادن به کنترل های قیمت بر روی فولاد موجب انحلال طولانی اعصاب در طول عرشه شد
[ترجمه گوگل]بمبئی انحلال رسمی از حرکت به پایان دادن به کنترل قیمت فولاد موجب انحلال طولانی عصبی در سراسر هیئت مدیره شد
[ترجمه گوگل]بمبئی انحلال رسمی از حرکت به پایان دادن به کنترل قیمت فولاد موجب انحلال طولانی عصبی در سراسر هیئت مدیره شد
8. The early years of hyperinflation after price controls were eased in 1992 led to backlogs in debts among businesses and the state.
[ترجمه ترگمان]سال های تورم شدید پس از اینکه کنترل قیمت ها در سال ۱۹۹۲ کاهش یافت منجر به backlogs در بدهی های شرکت ها و دولت شد
[ترجمه گوگل]سالهای ابتدایی تورم پس از کنترل قیمت ها در سال 1992 کاهش یافت و منجر به عقب افتادن بدهی در میان شرکت های تجاری و دولت شد
[ترجمه گوگل]سالهای ابتدایی تورم پس از کنترل قیمت ها در سال 1992 کاهش یافت و منجر به عقب افتادن بدهی در میان شرکت های تجاری و دولت شد
9. His new government imposed price controls and nationalized businesses.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید او کنترل قیمت ها و شرکت های ملی را وضع کرد
[ترجمه گوگل]دولت جدید او کنترل قیمت ها و کسب و کارهای ملی را اعمال کرد
[ترجمه گوگل]دولت جدید او کنترل قیمت ها و کسب و کارهای ملی را اعمال کرد
10. On Oct. 1 the government removed price controls on all goods except basic foods.
[ترجمه ترگمان]در روز یکم ماه اکتبر، دولت کنترل قیمت ها را بر روی همه کالاها به جز مواد غذایی اساسی خارج کرد
[ترجمه گوگل]در 1 اکتبر، دولت کنترل قیمت ها را بر تمام کالاها به جز مواد غذایی پایه برداشت
[ترجمه گوگل]در 1 اکتبر، دولت کنترل قیمت ها را بر تمام کالاها به جز مواد غذایی پایه برداشت
11. The government sees price controls as a way to combat inflation.
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل قیمت ها را به عنوان راهی برای مبارزه با تورم می بیند
[ترجمه گوگل]دولت کنترل قیمت ها را به عنوان راهی برای مبارزه با تورم کنترل می کند
[ترجمه گوگل]دولت کنترل قیمت ها را به عنوان راهی برای مبارزه با تورم کنترل می کند
12. The government would end price controls and subsidies to industry, and impose tight budgets and curbs on welfare spending.
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل قیمت ها و یارانه های صنعت را به پایان خواهد رساند و بودجه های تنگ و محدودیت های مخارج رفاهی را اعمال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت کنترل قیمت ها و یارانه ها را به صنعت متوقف می کند و بودجه و هزینه های رفاهی را محدود می کند
[ترجمه گوگل]دولت کنترل قیمت ها و یارانه ها را به صنعت متوقف می کند و بودجه و هزینه های رفاهی را محدود می کند
13. By April 1989 price controls started to crumble and monthly inflation rose from 5% in March 1989 to 73% this February.
[ترجمه ترگمان]در ماه آوریل سال ۱۹۸۹، کنترل قیمت شروع به خرد شدن و تورم ماهانه از ۵ % در مارس ۱۹۸۹ به ۷۳ درصد در ماه فوریه افزایش یافت
[ترجمه گوگل]تا آوریل 1989 کنترل های قیمت شروع به فروپاشی کردند و تورم ماهانه از 5 درصد در مارس 1989 به 73 درصد در ماه فوریه افزایش یافت
[ترجمه گوگل]تا آوریل 1989 کنترل های قیمت شروع به فروپاشی کردند و تورم ماهانه از 5 درصد در مارس 1989 به 73 درصد در ماه فوریه افزایش یافت
14. Removing price controls now would end queues at state shops but ignite hyper-inflation.
[ترجمه ترگمان]از بین بردن کنترل های قیمت در حال حاضر صف های at های دولتی را پایان خواهد داد، اما باعث شعله ور شدن فوق تورم خواهد شد
[ترجمه گوگل]از بین بردن کنترول قیمت ها، صف در مغازه های دولتی پایان می یابد، اما تورم بیش از حد را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]از بین بردن کنترول قیمت ها، صف در مغازه های دولتی پایان می یابد، اما تورم بیش از حد را افزایش می دهد
15. Price control can damp down a general rise in prices.
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت می تواند افزایش عمومی قیمت ها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت می تواند موجب افزایش کلی قیمت ها شود
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت می تواند موجب افزایش کلی قیمت ها شود
کلمات دیگر: