کلمه جو
صفحه اصلی

socialisation

انگلیسی به فارسی

اجتماعی شدن، اجتماعی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• process of learning to relate to and interact with others; process of adopting the behavior patterns of the surrounding culture; act of establishing according to the principles of socialism; act of meeting for social purposes; participating in social activities (also socialization)

جملات نمونه

1. However, from a social action perspective socialisation can never be simply a matter of internalisation of fixed social rules.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از دیدگاه اجتماعی اجتماعی، اجتماع گرایی هرگز نمی تواند به سادگی موضوع of از قواعد اجتماعی ثابت باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، از منظر شیوه اجتماعی، اجتماعی شدن هرگز نمی تواند صرفا موضوع درونی کردن قوانین ثابت اجتماعی باشد

2. Socialisation is, by its nature, a means to create change as well, because human behaviour is learned rather than imprinted.
[ترجمه ترگمان]طبیعت به واسطه ماهیت خود وسیله ای برای ایجاد تغییر نیز هست، زیرا رفتار انسان به جای نشانه گذاری، یاد گرفته می شود
[ترجمه گوگل]اجتماعی شدن، طبیعتا، وسیله ای برای ایجاد تغییر است، زیرا رفتار انسانی به جای یادداشت آموخته شده است

3. Socialisation is essential for a person to develop into a social being.
[ترجمه ترگمان]socialisation برای فرد مهم است که به یک موجود اجتماعی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]اجتماعی شدن برای یک فرد ضروری است تا بتواند به یک موجود اجتماعی تبدیل شود

4. Lacey, for instance, develops a model of socialisation based on a modification of Becker's concept of social strategy.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، \"لیسی\" یک مدل از جامعه گرایی را براساس اصلاح مفهوم استراتژی اجتماعی توسعه می دهد
[ترجمه گوگل]برای مثال، لایسی یک مدل اجتماعی سازی را بر اساس اصلاح مفهوم استراتژی اجتماعی بکر ارائه می دهد

5. That encourages experiential learning and socialisation in a way that few Western special education or therapeutic settings do.
[ترجمه ترگمان]آن یادگیری تجربی و اجتماع گرایی را به روشی که چند آموزش خاص غربی یا محیط های درمانی انجام می دهند، تشویق می کند
[ترجمه گوگل]این آموزش یادگیری تجربی و اجتماعی شدن را به گونه ای تقویت می کند که برخی از آموزش های ویژه غربی یا تنظیمات درمانی انجام می شود

6. It is this process of socialisation - the gradual adoption of values and norms associated with social roles - which generates ageism.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند سازگاری با اجتماع است - پذیرش تدریجی ارزش ها و هنجارهای مرتبط با نقش های اجتماعی - که ageism را تولید می کند
[ترجمه گوگل]این فرایند اجتماعی شدن است - پذیرش تدریجی ارزش ها و هنجارهای مرتبط با نقش های اجتماعی - که باعث ایجاد سنایی می شود

7. The effects of television on childhood socialisation have been hotly debated for more than three decades.
[ترجمه ترگمان]تاثیرات تلویزیون بر جامعه گرایی دوران کودکی بیش از سه دهه به شدت مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تأثیرات تلویزیونی در اجتماعی شدن دوران کودکی بیش از سه دهه مورد بحث قرار گرفته است

8. Individuals are profoundly affected by their occupational socialisation, through training and through day-to-day work.
[ترجمه ترگمان]افراد به شدت تحت تاثیر اجتماع حرفه ای آن ها، از طریق آموزش و از طریق کار روزمره قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]افراد توسط عمومیت شغلی خود، از طریق آموزش و از طریق کار روزمره، عمیقا تحت تاثیر قرار می گیرند

9. They demonstrated the importance of early socialisation for the development of social and mental skills in the individual.
[ترجمه ترگمان]آن ها اهمیت جامعه گرایی زودهنگام را برای رشد مهارت های اجتماعی و ذهنی در فرد نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها اهمیت اجتماع زودهنگام را برای توسعه مهارت های اجتماعی و ذهنی در فرد نشان دادند

10. Despite the primacy of its influence, socialisation in the early years of life is not confined to the family, however.
[ترجمه ترگمان]با وجود برتری نفوذ آن، اجتماع گرایی در سال های اولیه زندگی محدود به خانواده نمی شود
[ترجمه گوگل]علیرغم اولویت نفوذ آن، اجتماعی شدن در سال های اولیه زندگی به خانواده محدود نمی شود

11. This, then, is loss - socialisation in action – it guarantees a public buffer to protect creditors.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، از دست دادن جامعه در عمل - آن یک بافر عمومی برای حفاظت از طلبکاران را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]این، پس از آن، از دست رفتن است - اجتماعی شدن در عمل - آن را تضمین یک بافر عمومی برای محافظت از طلبکاران

12. Within the present context, however, I shall concentrate on the question of the socialisation of production.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در این زمینه، من باید بر مساله سازگاری با اجتماع تولیدی تمرکز کنم
[ترجمه گوگل]با این حال، در شرایط فعلی، من باید بر روی مسئله اجتماعی شدن تولید تمرکز کنم

13. Less deliberately structured groupings can exhibit similar patterns of socialisation, too.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی های با deliberately کم تر می توانند الگوهای مشابهی از اجتماع گرایی را به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]گروه های کمتر عمدا ساختار یافته می توانند الگوهای مشابهی از اجتماعی شدن را نیز نشان دهند

14. It was decided that the main thrust of the research should be in the domain of economic and political socialisation during adolescence.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که فشار اصلی این تحقیق باید در حوزه جامعه اقتصادی و اجتماعی در طول دوران نوجوانی باشد
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفت که اصلی ترین تحقیق در حوزه نوجوانی در عرصه اجتماعی شدن اقتصادی و سیاسی باشد

15. As lesbians we bear testimony to this resistance to socialisation.
[ترجمه ترگمان]همان طور که لزبین ها شهادت این مقاومت را در برابر جامعه گرایی تحمل می کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان لزبین، ما به این مقاومت در مقابل اجتماعی شدن شهادت میدهیم


کلمات دیگر: