از روى دقت و خودنمائى
primly
از روى دقت و خودنمائى
انگلیسی به فارسی
ابتدا
انگلیسی به انگلیسی
• in a precise manner, in a stiff and exacting manner, rigidly, formally (about behavior)
جملات نمونه
1. 'You're not supposed to say that,' she said primly.
[ترجمه ترگمان]هرمیون با لحنی خشک گفت: قرار نبود این حرف رو بزنی
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما نباید این را بگوئید '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما نباید این را بگوئید '
2. We sat primly at either end of a long settee.
[ترجمه ترگمان]در هر دو طرف یک کاناپه دراز نشسته بودیم
[ترجمه گوگل]ما در هر دو انتهای یک ایستگاه طولانی نشسته ایم
[ترجمه گوگل]ما در هر دو انتهای یک ایستگاه طولانی نشسته ایم
3. He didn't reply, but just smiled primly.
[ترجمه ترگمان]او جواب نداد، اما فقط لبخند خشکی زد
[ترجمه گوگل]او جواب نمی داد، اما فقط به صورت اول لبخند زد
[ترجمه گوگل]او جواب نمی داد، اما فقط به صورت اول لبخند زد
4. A primly dressed young woman ran up to the car.
[ترجمه ترگمان]یک زن جوان خوش لباس به طرف اتومبیل دوید
[ترجمه گوگل]یک زن جوان به طور مرتب پوشیدن تا ماشین
[ترجمه گوگل]یک زن جوان به طور مرتب پوشیدن تا ماشین
5. Whatever, I sounded primly shocked at hearing my suspicions of Billingsley's corruption confirmed.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، به نظر می رسید که از شنیدن سو ظن من از corruption \"بیلینگزلی\" خیلی شوکه شده
[ترجمه گوگل]هرچند که من شنیدم که سوء ظن من نسبت به فساد بیلینگگزلی تأیید شده بود، ابتدا شوکه شدم
[ترجمه گوگل]هرچند که من شنیدم که سوء ظن من نسبت به فساد بیلینگگزلی تأیید شده بود، ابتدا شوکه شدم
6. She had a primly censorious mouth above a slightly receding chin already showing the first slackness of a dewlap.
[ترجمه ترگمان]دهان primly را بر فراز یک چانه کوچک که اندکی عقب رفته بود نشان می داد و از آن به بعد به خاطر آن بود که یک غبغب بزرگ را آشکار ساخته بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال دهان به طور سرسختانه بیش از یک چانه کمی افتاده در حال حاضر نشان می دهد اولین slackness از dewlap
[ترجمه گوگل]او تا به حال دهان به طور سرسختانه بیش از یک چانه کمی افتاده در حال حاضر نشان می دهد اولین slackness از dewlap
7. Elmer sat primly behind the rows of photographs, his hands folded beside a dummy of the current front page.
[ترجمه ترگمان]یونی پشت ردیف عکس ها شق ورق نشسته بود و دست هایش را در کنار یک آدمک صفحه اول قرار داده بود
[ترجمه گوگل]المر ابتدا پشت ردیف عکس ها نشسته و دستانش را در کنار یک چهره جادویی از صفحه اول جاری قرار داده است
[ترجمه گوگل]المر ابتدا پشت ردیف عکس ها نشسته و دستانش را در کنار یک چهره جادویی از صفحه اول جاری قرار داده است
8. He wore prim suits with neckties set primly against the collar buttons of his white shirts.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار رسمی با کراوات پوشیده بود که روی یقه پیراهن سفیدش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او لباسهای پر از لباس را با گردنبندی که در ابتدا بر روی دکمه یقه ی پیراهن سفید خود قرار گرفته بود، پوشیدند
[ترجمه گوگل]او لباسهای پر از لباس را با گردنبندی که در ابتدا بر روی دکمه یقه ی پیراهن سفید خود قرار گرفته بود، پوشیدند
9. "He didn't use Novocain today, " she primly told him.
[ترجمه ترگمان]او به او گفته بود: \" امروز از Novocain استفاده نکرد \"
[ترجمه گوگل]'او امروز از نووکائین استفاده نمی کند،' او به طور اولی به او گفت
[ترجمه گوگل]'او امروز از نووکائین استفاده نمی کند،' او به طور اولی به او گفت
10. He wore primly severe eyeglasses, his wavy hair was primly cut and primly combed.
[ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاده بود، موهای مجعدش را خشک کرده بود و موقرانه سرش را شانه زده بود
[ترجمه گوگل]او عینک های بسیار شدید را پوشید و موهای باریک او را به طور مرتب برش داد و به طور اولیه شانه کرد
[ترجمه گوگل]او عینک های بسیار شدید را پوشید و موهای باریک او را به طور مرتب برش داد و به طور اولیه شانه کرد
11. He wore prim suits with neckties set primly collar buttons of his white shirts.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار رسمی با کراوات پوشیده بود که دکمه های پیراهن سفیدش را پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او با استفاده از گردنبند، لباسهای اولیه را بر روی دکمه های یقه ی سفید پیراهن خود گذاشت
[ترجمه گوگل]او با استفاده از گردنبند، لباسهای اولیه را بر روی دکمه های یقه ی سفید پیراهن خود گذاشت
12. She sipped her white wine primly.
[ترجمه ترگمان]او شراب سفید خود را به خشکی مزه مزه مزه کرد
[ترجمه گوگل]او ابتدا شراب سفید خود را شیرین کرد
[ترجمه گوگل]او ابتدا شراب سفید خود را شیرین کرد
13. She popped a fragment of biscuit into her mouth and crunched it primly with her front teeth.
[ترجمه ترگمان]یک تکه بیسکوییت را در دهانش باز کرد و آن را با دندان های جلو خرد کرد
[ترجمه گوگل]او یک قطعه بیسکویت را به دهانش کشاند و آن را به طور دایمی با دندانهای جلویش فرو برد
[ترجمه گوگل]او یک قطعه بیسکویت را به دهانش کشاند و آن را به طور دایمی با دندانهای جلویش فرو برد
14. It is shown by the examples that the reaction time of TWS primly depends on the frame period of search and the target's velocity, and has nothing to do with the number of target.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که زمان واکنش of primly به دوره جستجو و سرعت هدف بستگی دارد و هیچ ارتباطی با تعداد هدف ندارد
[ترجمه گوگل]در نمونه های نشان داده شده است که زمان واکنش TWS به طور اولویت بستگی به دوره قاب جستجو و سرعت هدف دارد و هیچ ارتباطی با تعداد هدف ندارد
[ترجمه گوگل]در نمونه های نشان داده شده است که زمان واکنش TWS به طور اولویت بستگی به دوره قاب جستجو و سرعت هدف دارد و هیچ ارتباطی با تعداد هدف ندارد
کلمات دیگر: