کلمه جو
صفحه اصلی

musculoskeletal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the muscles or the skeleton

جملات نمونه

1. Musculoskeletal manifestations of hemophilia include hemophilic arthropathy and hemophilic pseudotumor.
[ترجمه ترگمان]ظهور musculoskeletal هموفیلی شامل hemophilic arthropathy و hemophilic pseudotumor است
[ترجمه گوگل]تظاهرات اسکلتی عضلانی هموفیلی شامل آرتروپاتی هموفیلی و شبه فمور هوفی است

2. It is the most common seen musculoskeletal system disease among seniors above age 50.
[ترجمه ترگمان]این شایع ترین بیماری در سیستم عضلانی اسکلتی در میان سالمندان بالای ۵۰ سال است
[ترجمه گوگل]شایع ترین بیماری سیستم عضلانی اسکلتی در میان سالمندان بالای 50 سال است

3. Musculoskeletal involvement is rare, and only a few cases have been reported.
[ترجمه ترگمان]مشارکت musculoskeletal نادر است و تنها چند مورد گزارش شده است
[ترجمه گوگل]دخالت اسکلتی-عضلانی نادر است و تنها چند مورد گزارش شده است

4. May affect nerve conduction, vision, gastrointestinal system and musculoskeletal system.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بر انتقال عصبی، بینایی، دستگاه گوارش و دستگاه عضلانی - عضلانی تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]ممکن است بر روی هدایت عصب، بینایی، سیستم گوارش و سیستم اسکلتی عضلانی تاثیر بگذارد

5. Death from diseases of the musculoskeletal system was common in larger breeds, but the big dogs suffered less from neurological and endocrine ailments.
[ترجمه ترگمان]مرگ از بیماری های دستگاه عضلانی - عضلانی در نژاده ای بزرگ تر متداول بود، اما سگ های بزرگ از بیماری های عصبی و غدد درون ریز کم تر رنج می بردند
[ترجمه گوگل]مرگ از بیماری سیستم اسکلتی عضلانی در نژادهای بزرگتر معمول بود، اما سگ های بزرگ از بیماری های عصبی و غدد درون ریز رنج می بردند

6. The musculoskeletal system is also a finite element model, and FE analysis can be performed for global or local skeletal components.
[ترجمه ترگمان]سیستم عضلانی - عضلانی نیز یک مدل آلمان محدود است و آنالیز FE می تواند برای اجزای اسکلت جهانی یا محلی انجام شود
[ترجمه گوگل]سیستم عضلانی اسکلتی نیز یک مدل عنصر محدود است و تجزیه و تحلیل FE می تواند برای اجزای اسکلت های جهانی یا محلی انجام شود

7. Vitamin D strengthens the bone and musculoskeletal system.
[ترجمه ترگمان]ویتامین D سیستم استخوانی و عضلانی - عضلانی را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]ویتامین D سیستم استخوانی و اسکلتی عضلانی را تقویت می کند

8. Strategies and methods to improve therapists' own musculoskeletal health include prevention of low back pain and tendonitis.
[ترجمه ترگمان]استراتژی ها و روش ها برای بهبود سلامت عضلانی - عضلانی - عضلانی - عضلانی - عبارتند از پیش گیری از درد پایین کمر و tendonitis
[ترجمه گوگل]استراتژی ها و روش های بهبود سلامت اسکلتی عضلانی درمانگر شامل پیشگیری از کمردرد و تاندونیت می باشد

9. Chronic musculoskeletal injury ( CMI ) of trunk is a work - related disease in sedentary workers.
[ترجمه ترگمان]آسیب مزمن - عضلانی (CMI)تنه یک بیماری مرتبط با کار در کارگران ساکن است
[ترجمه گوگل]آسیب عضلانی اسکلتی مزمن (CMI) تنه یک بیماری مرتبط با کار در کارگران مضطرب است

10. The musculoskeletal complaints common to aromatase inhibitors can be addressed with NSAID pain relievers.
[ترجمه ترگمان]درده ای عضلانی - عضلانی معمولی که با بازدارنده های aromatase رایج است می تواند با NSAID درد مورد رسیدگی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]شکایت اسکلتی عضلانی رایج برای مهار کننده های آروماتاز ​​می تواند با داروهای ضد درد NSAID مورد توجه قرار گیرد

11. Conclusion Primary Mosaic - shaped musculoskeletal flap for cranioplasty combine decompression can reduce ICP and rate of post - operation complication, avoid secondary operation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک دریچه کنترل استخوانی - عضلانی اولیه برای ترکیب decompression می تواند باعث کاهش فشار ICP و سرعت پیچیدگی پس از عمل شود و از عملیات ثانویه اجتناب شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری موزائیک اولیه فلاپ اسکلتی عضلانی شکل برای کاهش تراکم استخوان، می تواند ICP و میزان عوارض بعد از عمل را کاهش دهد، از انجام عملیات ثانویه جلوگیری کند

12. Objective. To explore aspects of cervical musculoskeletal function in female office workers with neck pain.
[ترجمه ترگمان]هدف برای بررسی جنبه های عملکرد عضلانی - عضلانی در کارگران زن شاغل با درد گردن
[ترجمه گوگل]هدف، واقعگرایانه برای بررسی جنبه های عملکرد اسکلتی عضلانی دهانه رحم در کارکنان دفتر زنان با درد گردن

13. Assess client's musculoskeletal system, including range of motion (ROM) of joints.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی سیستم عضلانی - عضلانی، از جمله دامنه حرکتی (حافظه فقط خواندنی))
[ترجمه گوگل]ارزیابی سیستم اسکلتی عضلانی مشتری، از جمله محدوده حرکت (ROM) مفاصل

14. There will be half-day sessions in practical topics in cardiothoracic, musculoskeletal and neuroradiology imaging and interventional radiology.
[ترجمه ترگمان]جلسات نیمه روز در موضوعات عملی در cardiothoracic، عضلانی عضلانی - عضلانی - عضلانی و رادیولوژی تداخلی وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]جلسات نیم روزه در مباحث عملی در زمینه های تصویر برداری و عصبی-عضلانی و نورولوژیستی و رادیولوژی مداخله ای وجود خواهد داشت

پیشنهاد کاربران

اسکلتی - عضلانی

اسکلتی

Made up of both the muscles and the bones . . . . . . . . . . . . . . . . . . اسکلتی ، عضلانی

مجموعه ای از bones . muscle . joint را musculoskeletal میگویند.



کلمات دیگر: