قارچ خورده، بسرعت رویاندن، بسرعت ایجاد کردن
mushroomed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• growing with great speed
جملات نمونه
1. discontent mushroomed into rebellion
ناخرسندی به سرعت به شورش تبدیل شد
2. cities that mushroomed around industrial centers
شهرهایی که به سرعت در اطراف مراکز صنعتی رشد می کردند
پیشنهاد کاربران
رشد سریع کرد
معمولا برای شهرها استفاده میشه و به معنی رشد شدید هست
The Tokyo metropolitan area has since mushroomed to 35 million.
( Inside reading 3 )
The Tokyo metropolitan area has since mushroomed to 35 million.
( Inside reading 3 )
کلمات دیگر: