کلمه جو
صفحه اصلی

haul off


1- (برای احتراز از چیزی) خط سیر کشتی را عوض کردن، دگرسوی کردن 2- عقب نشینی کردن، پس رفتن، پس کشیدن، واکشیدن 3- (عامیانه) به منظور ضربه زدن دست عقب بردن

انگلیسی به فارسی

از بین بردن


جملات نمونه

1. The ship hauled off the island to the big ship.
[ترجمه ترگمان]کشتی از جزیره به سوی کشتی بزرگ کشیده شد
[ترجمه گوگل]این کشتی از جزیره به کشتی بزرگ برداشت

2. The protesters were hauled off to jail.
[ترجمه ترگمان]معترضان به زندان فرستاده شدند
[ترجمه گوگل]معترضین به زندان محکوم شدند

3. He hauled off and hit the boy in the nose.
[ترجمه ترگمان]او سرش را بلند کرد و با نوک بینی اش به پسر ضربه زد
[ترجمه گوگل]او برداشت و پسر را در بینی گرفت

4. You will be payed back if you don't haul off what you said.
[ترجمه Moji] میخواستی پرداختش کنی ولی چرا از حرفت دست کشیدی
[ترجمه ترگمان]اگر آنچه را که گفتید بر زبان نیاورید
[ترجمه گوگل]اگر شما از چیزی که شما گفته اید جدا نشوید

5. He has hauled off before I go by him.
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه من به کنارش بروم، او را رها کرده
[ترجمه گوگل]او پیش از آنکه به او برود، برداشت

6. He was hauled off to jail.
[ترجمه ترگمان]او را به زندان کشیدند
[ترجمه گوگل]او به زندان محکوم شد

7. That thought had occurred to me before I was hauled off to Southwold police station for the interrogation.
[ترجمه ترگمان]این فکر به ذهنم خطور کرده بود که قبل از اینکه برای بازجویی به ایستگاه پلیس بروم، به ذهنم خطور کرده بود
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من برای بازجویی به ایستگاه پلیس Southwold منتقل شدم این فکر به من رسید

8. She was recently hauled off a train by the police on some bureaucratic pretext and escorted under protest to the station.
[ترجمه ترگمان]او به تازگی قطاری را که توسط پلیس به یک بهانه اداری و تحت اعتراض به پاسگاه پلیس اسکورت می شد، بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او اخیرا به وسیله پلیس به اتهام بوروکراتیک از قطار توسط پلیس اخراج شده و تحت اعتراض به ایستگاه اسکاتلند قرار دارد

9. I sat in the road during a demonstration and got hauled off to the police station in Newbury.
[ترجمه ترگمان]من در طول تظاهرات در جاده نشستم و به ایستگاه پلیس در Newbury رسیدم
[ترجمه گوگل]من در طول یک تظاهرات در جاده نشستم و به ایستگاه پلیس در نیوبوری بردم

10. He turned back to stare at me as he was hauled off and he was still grinning.
[ترجمه ترگمان]او برگشت تا به من نگاه کند، همچنان که او را کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان کشان به طرف من می آمد
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد و او را فریاد زد

11. Prime-time television could then be showing high politicians being hauled off in handcuffs.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن تلویزیون می تواند نشان دهد که سیاستمداران زیادی دست بند به دست دارند
[ترجمه گوگل]پس از آن تلویزیون نخست زمان می تواند نشانگر سیاستمدارانی باشد که در دستبند ها به سر می برند

12. They are hauled off to a depot, to await their turn to be processed.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به ایستگاه حمل می کنند تا منتظر بمانند تا نوبت فرآوری آن ها برسد
[ترجمه گوگل]آنها به انبار منتقل می شوند تا منتظر بمانند تا پردازش شوند

13. Look like he's going to haul off and kiss the girl.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که می خواد بره و دختره رو ببوسه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او قصد دارد به خارج برود و دختر را ببوسد

14. I haul off and leave him like that.
[ترجمه ترگمان]من خودم را عقب می کشم و او را تنها می گذارم
[ترجمه گوگل]من را ترک می کنم و او را ترک می کنم

15. I'd hate to haul off and leave him like that.
[ترجمه ترگمان]متنفرم از این که خودم را بکشم و او را این طور رها کنم
[ترجمه گوگل]من از اینکه به خلوت برسم و ازش متنفرم

پیشنهاد کاربران

رفتن، عازم شدن، فرستادن، رهسپار شدن


کلمات دیگر: