ملایم، صدای شبیه نعره کردن، صدای گاو کردن، صدای غرش کردن، غریو کردن
bellowing
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• deep roar; very loud sound; loud clamoring
جملات نمونه
1. We could hear the sergeant bellowing commands to his troops.
[ترجمه ترگمان]صدای فرمان گروهبان را شنیدیم که به سربازان خود فرمان می داد
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم سربازان فرماندهی نیروهای خود را بشنوند
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم سربازان فرماندهی نیروهای خود را بشنوند
2. Tony was bellowing orders from upstairs.
[ترجمه ترگمان]تونی از طبقه بالا دستور داد
[ترجمه گوگل]تونی دستور داد تا از طبقه بالا بیرون بیاید
[ترجمه گوگل]تونی دستور داد تا از طبقه بالا بیرون بیاید
3. We could hear he was bellowing commands to his troops.
[ترجمه ترگمان]می تونیم بشنویم که اون دستور داد افرادش رو صادر کنه
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم بشنویم که فرمان های خود را به نیروهایش تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم بشنویم که فرمان های خود را به نیروهایش تحمیل می کند
4. She comes up to the house and starts bellowing, and just will not stop until you give her a cuddle!
[ترجمه ترگمان]او به طرف خانه می آید و شروع به نعره زدن می کند، و تا وقتی که او را نوازش نکنی متوقف نمی شود!
[ترجمه گوگل]او به خانه می آید و شروع به ضعف می کند و فقط متوقف نخواهد شد تا زمانی که شما او را نپوشانید
[ترجمه گوگل]او به خانه می آید و شروع به ضعف می کند و فقط متوقف نخواهد شد تا زمانی که شما او را نپوشانید
5. Sometimes they can be heard bellowing far away on the shoreline in very great numbers.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات آن ها را می توان در خط ساحلی با تعداد بسیار زیاد شنیده شد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آنها را می توان در حالی که در کنار خط ساحلی با تعداد بسیار زیادی مواجه شده اند، شنیده ایم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آنها را می توان در حالی که در کنار خط ساحلی با تعداد بسیار زیادی مواجه شده اند، شنیده ایم
6. The roaring, bellowing growls sometimes gave rise to screams of agony.
[ترجمه ترگمان]غرشی که گاه به گاه از شدت درد سر بلند می کند، از جا بلند می شود
[ترجمه گوگل]گریه، گریه وحشتناک گاهی اوقات موجب فریادهای دردسر می شود
[ترجمه گوگل]گریه، گریه وحشتناک گاهی اوقات موجب فریادهای دردسر می شود
7. The officer in charge was bellowing instructions through a loudspeaker.
[ترجمه ترگمان]افسر مسئول دستور داد که از بلندگو عبور کند
[ترجمه گوگل]مأمور مسئول این بود که دستورالعمل ها را از طریق یک بلندگو انجام دهد
[ترجمه گوگل]مأمور مسئول این بود که دستورالعمل ها را از طریق یک بلندگو انجام دهد
8. People like to see a bit of bellowing in a king.
[ترجمه ترگمان]مردم دوست دارند که در یک پادشاه نعره بکشند
[ترجمه گوگل]مردم دوست دارند در یک پادشاه شاهد کمی نگرانی باشند
[ترجمه گوگل]مردم دوست دارند در یک پادشاه شاهد کمی نگرانی باشند
9. Then the bellowing animals were driven into the torrent.
[ترجمه ترگمان]آنگاه حیوانات نعره زنان به سیل سرازیر می شدند
[ترجمه گوگل]سپس حیوانات نجیب به رانده شدن رانده شدند
[ترجمه گوگل]سپس حیوانات نجیب به رانده شدن رانده شدند
10. It cried out in response; a bellowing gargle of pain and hate and recognition.
[ترجمه ترگمان]این صدا در پاسخ فریاد زد، فریادی از درد و نفرت و شناخت
[ترجمه گوگل]آن را در پاسخ گریه کرد؛ دلمشغول درد و نفرت و تشخیص است
[ترجمه گوگل]آن را در پاسخ گریه کرد؛ دلمشغول درد و نفرت و تشخیص است
11. Bellowing, the thing was trying to reach over the stair-rail with its other encrusted, decomposing claw.
[ترجمه ترگمان]چیزی نمانده بود که از روی نرده پلکان با چنگال دیگر که در حال تجزیه بود دسترسی پیدا کند
[ترجمه گوگل]بلون، این چیزی بود که سعی داشت بر روی پله ی راه آهن با سایر پنجه های محکم شده و شکسته اش حرکت کند
[ترجمه گوگل]بلون، این چیزی بود که سعی داشت بر روی پله ی راه آهن با سایر پنجه های محکم شده و شکسته اش حرکت کند
12. Harry's bellowing cod - psychoanalysis of Voldemort is jarringly awful.
[ترجمه ترگمان]اسنیپ با صدای نعره مانندی گفت: اسنیپ!
[ترجمه گوگل]هری پاتر - روانکاوی ولادیمورت به شدت دردناک است
[ترجمه گوگل]هری پاتر - روانکاوی ولادیمورت به شدت دردناک است
13. By the process of bellowing in his ear, I managed to make myself understood.
[ترجمه ترگمان]با نعره کشیدن در گوش، سعی کردم خودم را درک کنم
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان در گوشم، من توانستم خودم را درک کنم
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان در گوشم، من توانستم خودم را درک کنم
14. I can hear her warming-up, bellowing like a siren through the scales.
[ترجمه ترگمان]من صدای گرم شدن او را می شنوم - مثل یک آژیر در ترازو
[ترجمه گوگل]من می توانم گرم شدنش را بشنوم، مثل زنگ هشدار از طریق مقیاس
[ترجمه گوگل]من می توانم گرم شدنش را بشنوم، مثل زنگ هشدار از طریق مقیاس
پیشنهاد کاربران
صدای خیلی بلند، فریاد، غرش، غریو
کلمات دیگر: