کلمه جو
صفحه اصلی

high noon


سر ظهر، سر نیمروز، (قدرت یا نفوذ یا شکوه و غیره) اوج، اعتلا، فرمندی، فربودی، کهبدی، رودررویی

انگلیسی به فارسی

سر ظهر، سر نیمروز


(قدرت یا نفوذ یا شکوه و غیره) اوج، اعتلا، فرمندی، فربودی، کهبدی


(گاهی با H و N بزرگ) مقابله، رودررویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: precisely noon.

(2) تعریف: the highest point of accomplishment, advance, or ability.

- This exhibit is the high noon of her painting career.
[ترجمه ترگمان] این نمایشگاه، ظهر عالی حرفه نقاشی او است
[ترجمه گوگل] این نمایشگاه عصر ظهور کار نقاشی او است

• 12 o'clock in the afternoon, exactly noon
high noon is a time at which conflict or crisis occurs which is intended to settle a dispute.
high noon also means the same as noon; a literary use.

مترادف و متضاد

12:00 o'clock


Synonyms: 1200 hours, eight bells, meridian, meridiem, midday, noon, noonday, nooning, noontide, noontime, peak


جملات نمونه

1. It looks like high noon for the nation's movie theaters, now we are in the age of the home video.
[ترجمه ترگمان]شبیه ظهر برای سالن های سینما است، در حال حاضر ما در عصر فیلم خانه هستیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ظهر بالا برای سینما های کشور، در حال حاضر ما در حال سقوط از ویدیو خانه

2. The glaring light of high noon encouraged his use of rich blacks.
[ترجمه ترگمان]روشنایی خیره کننده ظهر، استفاده او از سیاهان ثروتمند را تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]نور آشکار ظهر بالا، استفاده او از سیاه پوستان غنی را تشویق کرد

3. At high noon the following day, Carole, the leader, was the first to arrive.
[ترجمه ترگمان]روز بعد، روز بعد، کارول، که رهبر بود، اولین کسی بود که وارد شد
[ترجمه گوگل]در روزهای پایانی روز بعد، کارول، رهبر، اولین کسی بود که وارد می شد

4. At about high noon we arrived at Coney Island and approached the boardwalk.
[ترجمه ترگمان]نزدیکی های ظهر به جزیره Coney رسیدیم و به تفرجگاه ساحلی نزدیک شدیم
[ترجمه گوگل]در حدود ظهر بالا ما وارد جزیره کانوی شدیم و به تخته تخته راه نزدیک شدیم

5. It is high noon and 108 degrees in the shade.
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر است و ۱۰۸ درجه در سایه است
[ترجمه گوگل]ظهر بالا و 108 درجه در سایه است

6. The game starts at high noon.
[ترجمه ترگمان]بازی از ظهر شروع می شود
[ترجمه گوگل]بازی شروع می شود در ظهر بالا

7. The 198election marked the high noon of the government of Margaret Thatcher.
[ترجمه ترگمان]۱۹۸ انتخاب با ظهر بالای دولت مارگارت تاچر بود
[ترجمه گوگل]این انتخابات سال 1982، ظهور حکومت مارگارت تاچر را مشخص کرد

8. The siren was simply announcing high noon.
[ترجمه ترگمان]The به سادگی ظهر را اعلام می کرد
[ترجمه گوگل]آژیر به سادگی اعلام شد ظهر بالا

9. It was always high noon there.
[ترجمه ترگمان]همیشه ظهر بود
[ترجمه گوگل]همیشه در ظهر بود

10. From high noon to sundown we blazed and buzzed like hot island bees on sweet cherry trees.
[ترجمه ترگمان]از ظهر بالا تا غروب آفتاب سوزان و وزوز کنان مثل زنبوره ای داغ روی درخت های هلو وزوز می کرد
[ترجمه گوگل]از ظهر تا غروب خورشید بلند شدیم و مانند زنبوران جزیره داغ درختان گیلاس شیرین کردیم

11. The Sun continues to be in high noon in your chart making others notice you.
[ترجمه ترگمان]خورشید همچنان بالای سر ظهر در چارت شما قرار دارد و باعث می شود دیگران متوجه شما شوند
[ترجمه گوگل]خورشید همچنان در ظهر بالا در نمودار شما قرار دارد و دیگران متوجه شما می شوند

12. He wrote this book at the high noon of his career.
[ترجمه ترگمان]او این کتاب را در ظهر بالای شغل خود نوشت
[ترجمه گوگل]او این کتاب را در عصر ظهور حرفه او نوشت

13. This is a country the sun at high noon!
[ترجمه ترگمان]این منظره ای است که در نیمروز به چشم می خورد!
[ترجمه گوگل]این یک کشور خورشید در ظهر بالا است!

14. As a result, at high noon on the first day of summer, the sun appears at its highest point in the sky—its most directly overhead position—in the Northern Hemisphere.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، در ظهر روز اول تابستان، خورشید در بالاترین نقطه خود در آسمان ظاهر می شود - مهم ترین موقعیت بالای آن - در نیم کره شمالی
[ترجمه گوگل]در نتیجه، در ظهر روز اول تابستان، خورشید به نظر می رسد در بالاترین نقطه ای از آسمان، یعنی مستقیم ترین نقطه اوج خود، در نیمکره شمالی است

15. The cause of high noon of the unemployed men suddenly become Yiwenbuming, this is a secret.
[ترجمه ترگمان]علت ظهر بالای بیکاری ناگهان تبدیل به Yiwenbuming شده است، این یک راز است
[ترجمه گوگل]علت عصر ظهور مردان بیکار به طور ناگهانی یوآنگوبین می شود، این یک راز است


کلمات دیگر: