کلمه جو
صفحه اصلی

eroded


فرساییدن، خوردن، ساییدن، فاسدکردن، ساییده شدن

انگلیسی به فارسی

فرسوده شد، ساییده شدن، ساییدن، خوردن، فرساییدن، فاسد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• worn away, corroded, eaten away

جملات نمونه

1. cancer had eroded the bone
سرطان استخوان را ازبین برده بود.

2. recent scandals have eroded the people's confidence in that company
رسوایی های اخیر اعتماد مردم را از آن شرکت سلب کرده است.

3. the soil around the river has been completely eroded
خاک های اطراف رودخانه کاملا دچار فرسایش شده است.

4. The rocks have eroded away over time.
[ترجمه ترگمان]سنگ ها به مرور زمان از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]سنگ ها در طول زمان فرسایش یافته اند

5. The soil was so badly eroded it could no longer sustain crop production.
[ترجمه ترگمان]خاک به شدت فرسوده شده بود و دیگر نتوانست تولید محصول را تحمل کند
[ترجمه گوگل]خاک به شدت تخریب شده بود و دیگر نمی توانست تولید محصول را حفظ کند

6. Wind and rain have eroded the statues into shapeless lumps of stone.
[ترجمه ترگمان]باد و باران مجسمه ها را به تکه های بی شکل و بی شکل تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]باد و باران مجسمه ها را به سنگهای بی شکل تبدیل می کنند

7. The cliff face has been steadily eroded by the sea.
[ترجمه ترگمان]صخره به طور ثابت از دریا فرسوده شده است
[ترجمه گوگل]صورت صخره به طور پیوسته در دریا تخریب شده است

8. His behaviour over the last few months has eroded my confidence in his judgement.
[ترجمه ترگمان]رفتار او در چند ماه اخیر باعث از بین رفتن اعتماد من به قضاوت او شده است
[ترجمه گوگل]رفتار وی در چند ماه گذشته، اعتماد به نفس من را در قضاوت او کاهش داده است

9. Our personal liberty is being eroded.
[ترجمه ترگمان] آزادی شخصی ما باعث فرسودگی میشه
[ترجمه گوگل]آزادی شخصی ما تخریب شده است

10. The river bank had been steadily eroded over the years.
[ترجمه ترگمان]ساحل رودخانه در طول سال ها کام لا فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]بانک رودخانه به طور مداوم در طول سال ها تخریب شده است

11. The running water from the mountain top eroded a gulley along the slope.
[ترجمه ترگمان]آب جاری از قله کوه صخره ای در امتداد شیب را از بین برده است
[ترجمه گوگل]آب در حال اجرا از بالای کوه یک شیب را در امتداد شیب قرار داد

12. Once exposed, soil is quickly eroded by wind and rain.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نوردهی می شود، خاک به سرعت با باد و باران از بین می رود
[ترجمه گوگل]هنگامی که در معرض، خاک به سرعت توسط باد و باران تخریب می شود

13. Mortgage payments have been eroded by inflation. ?
[ترجمه ترگمان]میزان وام مسکن از طریق تورم از بین رفته است ؟
[ترجمه گوگل]پرداخت های وام توسط تورم تخریب شده است ؟

14. The rights of the individual are being steadily eroded.
[ترجمه ترگمان]حقوق افراد به طور مداوم از بین رفته است
[ترجمه گوگل]حقوق فردی به طور پیوسته فرسوده می شود

پیشنهاد کاربران

eroded ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: فرساییده
تعریف: ویژگی سنگی که دچار فرسایش شده است


کلمات دیگر: