(verb transitive) کسی را کوچک کردن، تحقیر نمودن، کم ارزش کردن
belittled
(verb transitive) کسی را کوچک کردن، تحقیر نمودن، کم ارزش کردن
انگلیسی به فارسی
بی اعتنایی، کسی را کوچک کردن، کم ارزش کردن، تحقیر نمودن
انگلیسی به انگلیسی
• insulted, disparaged; diminished
جملات نمونه
1. the people who belittled him first ended by perusing him
مردمی که ابتدا او را دست کم می گرفتند عاقبت او را مورد مداقه قرار دادند.
2. they magnified the art but belittled the artist
آنان هنر را می ستودند ولی هنرمند را تحقیر می کردند.
3. a person who belittled our efforts to do the job right.
[ترجمه ترگمان]فردی که تلاش های ما برای انجام درست کار را تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]کسی که تلاش های ما را برای انجام کار درست انجام نداد
[ترجمه گوگل]کسی که تلاش های ما را برای انجام کار درست انجام نداد
4. He tends to belittle her efforts.
[ترجمه ترگمان]سعی می کند تلاش های خود را کوچک کند
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد تلاش هایش را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد تلاش هایش را از بین ببرد
5. Don't belittle his achievements .
[ترجمه ترگمان]دستاوردهای خود را کوچک نکن
[ترجمه گوگل]دستاوردهای خود را از دست ندهید
[ترجمه گوگل]دستاوردهای خود را از دست ندهید
6. We mustn't belittle her outstanding achievement.
[ترجمه ترگمان]ما نباید دست outstanding او را تحقیر کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید از دستاوردهای برجسته خود دست کم بگیریم
[ترجمه گوگل]ما نباید از دستاوردهای برجسته خود دست کم بگیریم
7. The size of the office tower belittles the surrounding buildings.
[ترجمه ترگمان]اندازه برج اداری ساختمان های اطراف را احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]اندازه برج دفتر، ساختمان های اطراف را از بین می برد
[ترجمه گوگل]اندازه برج دفتر، ساختمان های اطراف را از بین می برد
8. It is wrong to belittle or neglect popularization.
[ترجمه ترگمان]کوچک کردن یا نادیده گرفتن popularization اشتباه است
[ترجمه گوگل]اشتباه است که مردمسالاری را از بین ببرید یا نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]اشتباه است که مردمسالاری را از بین ببرید یا نادیده بگیرید
9. By saying this, I do not mean to belittle the importance of his role.
[ترجمه ترگمان]با گفتن این حرف، من نمی خواهم اهمیت نقش او را تحقیر کنم
[ترجمه گوگل]با این گفتن، منظورم این نیست که اهمیت نقش او را از بین ببرم
[ترجمه گوگل]با این گفتن، منظورم این نیست که اهمیت نقش او را از بین ببرم
10. Stop belittling yourself - your work is highly valued.
[ترجمه ترگمان]تحقیر کردن خود را رها کنید - کارتان به شدت با ارزش است
[ترجمه گوگل]خودتان را متوقف کنید - کار شما بسیار ارزشمند است
[ترجمه گوگل]خودتان را متوقف کنید - کار شما بسیار ارزشمند است
11. I find it belittle to be reprimanded by someone so much younger than me.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، کسی که خیلی از من کوچک تر است سرزنش می کند
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که کسی که خیلی جوانتر از من من را مورد تجسس قرار می دهد
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که کسی که خیلی جوانتر از من من را مورد تجسس قرار می دهد
12. I find it belittling to be criticized by someone so much younger than me.
[ترجمه ترگمان]من آن را تحقیر می کنم که توسط کسی که خیلی از من کوچک تر است مورد انتقاد قرار گیرد
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که شخص دیگری بسیار جوانتر از من انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که شخص دیگری بسیار جوانتر از من انتقاد می کند
13. Don't belittle her piano playing just because you're jealous.
[ترجمه ترگمان]پیانوی او را کوچک نکن چون حسودیت می شود
[ترجمه گوگل]پیانو خود را فقط به خاطر داشتن حسادت از دست ندهید
[ترجمه گوگل]پیانو خود را فقط به خاطر داشتن حسادت از دست ندهید
14. To belittle, you have to be little. Kahlil Gibran
[ترجمه ترگمان] کوچیک کردن، باید کوچیک باشی \"Kahlil Gibran\"
[ترجمه گوگل]برای محکوم کردن، باید کم باشد خلیل جبرن
[ترجمه گوگل]برای محکوم کردن، باید کم باشد خلیل جبرن
کلمات دیگر: