بنجامین فرانکلین
benjamin franklin
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: U.S. statesman, inventor, diplomat, postmaster, scientist, and author, considered one of the Founding Fathers of the United States of America (b. 1706--d. 1790).
• (1706-1790) u.s. statesman scientist and author, signer of the declaration of independence, publisher of "poor richard's almanack"
جملات نمونه
1. The youth patterned his life upon Benjamin Franklin.
[ترجمه ترگمان]جوانی با بنجامین فرانکلین زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه گوگل]جوانان بر بنجامین فرانکلین زندگی خود را نشان دادند
[ترجمه گوگل]جوانان بر بنجامین فرانکلین زندگی خود را نشان دادند
2. Students at schools such as Benjamin Franklin and Alhambra Traditional routinely score high on standardized tests.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که در مدارس مانند بنجامین فرانکلین و الحمرا برگزار می شوند، به طور معمول امتیاز بالایی در آزمون های استاندارد دارند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در مدارس مانند بنجامین فرانکلین و الحمرا سنتی به طور معمول نمره بالا در آزمون های استاندارد شده است
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در مدارس مانند بنجامین فرانکلین و الحمرا سنتی به طور معمول نمره بالا در آزمون های استاندارد شده است
3. As Benjamin Franklin said: "It is wonderful how preposterously the affairs of the world are managed . . . for regulating commerce an assembly of great men is the greatest fool on earth. "
[ترجمه ترگمان]همانطور که بنجامین فرانکلین گفت: \" این عالی است که چگونه امور جهان مدیریت می شوند … برای منظم کردن تجارت، مجمعی از مردان بزرگ بزرگ ترین احمق روی زمین است \"
[ترجمه گوگل]همانطور که بنجامین فرانکلین گفت: 'این فوق العاده است که چگونه به طرز غیرمترقبه امور دنیا مدیریت می شود برای تنظیم تجارت، مجموعه ای از مردان بزرگ، بزرگترین احمق بر روی زمین است '
[ترجمه گوگل]همانطور که بنجامین فرانکلین گفت: 'این فوق العاده است که چگونه به طرز غیرمترقبه امور دنیا مدیریت می شود برای تنظیم تجارت، مجموعه ای از مردان بزرگ، بزرگترین احمق بر روی زمین است '
4. Soon after the American War of Independence, Benjamin Franklin, one of the five drafter of the "Declaration of Independence, "was sent to Paris as the Minister to France.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ استقلال آمریکا، بنجامین فرانکلین، که یکی از پنج drafter \"اعلامیه استقلال\" بود، به پاریس به عنوان وزیر فرانسه فرستاده شد
[ترجمه گوگل]به زودی پس از استقلال جنگ آمریکا، بنجامین فرانکلین، یکی از پنج برنامه نویس �اعلامیه استقلال�، به عنوان وزیر فرانسه به پاریس فرستاده شد
[ترجمه گوگل]به زودی پس از استقلال جنگ آمریکا، بنجامین فرانکلین، یکی از پنج برنامه نویس �اعلامیه استقلال�، به عنوان وزیر فرانسه به پاریس فرستاده شد
5. Benjamin Franklin had his Junto that met for over forty years and to which he attributed much of his success.
[ترجمه ترگمان]بنجامین فرانکلین junto را داشت که بیش از چهل سال با او آشنا شده بود و بسیاری از موفقیت های او را نسبت به آن نسبت داد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین Junto خود را که برای بیش از چهل سال ملاقات کرد و بیشتر او را از موفقیت خود نسبت داد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین Junto خود را که برای بیش از چهل سال ملاقات کرد و بیشتر او را از موفقیت خود نسبت داد
6. Benjamin Franklin set up the Number 1 fire company.
[ترجمه ترگمان]بنیامین فرانکلین یک شرکت آتش نشانی شماره ۱ را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین شرکت آتش نشانی شماره 1 را تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین شرکت آتش نشانی شماره 1 را تاسیس کرد
7. Benjamin Franklin was a famous American statesman.
[ترجمه ترگمان]بنجامین فرانکلین یک سیاست مدار مشهور آمریکایی بود
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین یک استاد برجسته آمریکایی بود
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین یک استاد برجسته آمریکایی بود
8. The youth patterned his life on Benjamin Franklin 's.
[ترجمه ترگمان]جوانی زندگی او را با بنجامین فرانکلین تغییر داد
[ترجمه گوگل]جوانان زندگی خود را با بنجامین فرانکلین توصیف کردند
[ترجمه گوگل]جوانان زندگی خود را با بنجامین فرانکلین توصیف کردند
9. In the new note, Benjamin Franklin is joined by a shiny Liberty Bell inside an inkwell, which seems to disappear as you tilt the note.
[ترجمه ترگمان]در یادداشت جدید، بنجامین فرانکلین در داخل دوات که به نظر می رسد که وقتی یادداشت را کج می کند، ناپدید می شود، به او ملحق می شود
[ترجمه گوگل]در یادداشت جدید، بنجامین فرانکلین با یک لیبرتی بل درخشان در داخل جوجه کشی، که به نظر می رسد ناپدید می شود که شما شیب توجه داشته باشید
[ترجمه گوگل]در یادداشت جدید، بنجامین فرانکلین با یک لیبرتی بل درخشان در داخل جوجه کشی، که به نظر می رسد ناپدید می شود که شما شیب توجه داشته باشید
10. One of its founders, Benjamin Franklin, alone was responsible for inventing the lightning rod, the Franklin stove, bifocal glasses, and the flexible urinary catheter.
[ترجمه ترگمان]یکی از بنیانگذاران آن، بنیامین فرانکلین، به تنهایی مسیول اختراع میله برق گیر، اجاق گاز فرانکلین، شیشه های عینکش و لوله انعطاف پذیر مجاری ادراری بود
[ترجمه گوگل]یکی از بنیانگذاران آن، بنجامین فرانکلین، به تنهایی مسئول اختراع رعد و برق، اجاق گاز فرانکلین، عینک های دوقطبی و کاتتر ادراری انعطاف پذیر بود
[ترجمه گوگل]یکی از بنیانگذاران آن، بنجامین فرانکلین، به تنهایی مسئول اختراع رعد و برق، اجاق گاز فرانکلین، عینک های دوقطبی و کاتتر ادراری انعطاف پذیر بود
11. The Second Continental Congress appointed Benjamin Franklin as the first Postmaster General in seventeen seventy-five.
[ترجمه ترگمان]دومین کنگره قاره ای بنجامین فرانکلین را به عنوان اولین ژنرال Postmaster در ۱۷ و هفتاد و پنج میلادی منصوب کرد
[ترجمه گوگل]کنگره قاره ای دوم بنجامین فرانکلین را به عنوان اولین پست پست مدرن در هفده هفتاد و پنج ساله منصوب کرد
[ترجمه گوگل]کنگره قاره ای دوم بنجامین فرانکلین را به عنوان اولین پست پست مدرن در هفده هفتاد و پنج ساله منصوب کرد
12. We read a historical account of Benjamin Franklin 's life.
[ترجمه ترگمان]ما یه حساب تاریخی از زندگی \"بنجامین فرانکلین\" کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما یک گزارش تاریخی از زندگی بنجامین فرانکلین را می خوانیم
[ترجمه گوگل]ما یک گزارش تاریخی از زندگی بنجامین فرانکلین را می خوانیم
13. The funny, fur hat Benjamin Franklin once wore.
[ترجمه ترگمان]بنجامین فرانکلین یه بار کلاه پوست خز دار رو پوشیده بود
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین یک کلاه خزنده خزدار داشت
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین یک کلاه خزنده خزدار داشت
14. Even time, as Benjamin Franklin told us, is money, a doctrine which horrified Max Weber in his searing indictment of the capitalist mentality as an "iron cage" without "spirit".
[ترجمه ترگمان]حتی زمان، همانطور که بنجامین فرانکلین به ما گفت، پول است، یک دکترین که \"مکس وبر\" را در مورد محکوم کردن ذهنیت سرمایه دار به عنوان \"قفس آهنی\" بدون \"روح\" به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که بنجامین فرانکلین به ما گفت، پول، یک آموزه است که ماکس وبر را در محکومیت خود دربرابر ذهنیت سرمایه داری به عنوان 'قفس آهن' بدون 'روح' ترساند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که بنجامین فرانکلین به ما گفت، پول، یک آموزه است که ماکس وبر را در محکومیت خود دربرابر ذهنیت سرمایه داری به عنوان 'قفس آهن' بدون 'روح' ترساند
کلمات دیگر: