(verb transitive) گل الود کردن، کثیف کردن
bemired
(verb transitive) گل الود کردن، کثیف کردن
انگلیسی به فارسی
بی خوابی، گل الود کردن، کثیف کردن
انگلیسی به انگلیسی
• stuck in mud; dirty with mud
جملات نمونه
1. the project is hopelessly bemired
طرح با مشکلات بزرگی مواجه شده است.
کلمات دیگر: