کلمه جو
صفحه اصلی

disproof


معنی : رد، ابطال، تکذیب، دلیل رد
معانی دیگر : عدم اثبات، ردسازی

انگلیسی به فارسی

رد، تکذیب، ابطال، دلیل رد


ضد انسداد، رد، ابطال، تکذیب، دلیل رد


انگلیسی به انگلیسی

• denial, refutation, confutation, act of disproving

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ابطال، برهان خلف، رد

مترادف و متضاد

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

ابطال (اسم)
waiver, cancellation, annulment, revoke, nullification, rescission, disproof, defeasance, vitiation, voidance

تکذیب (اسم)
denial, rebuttal, confutation, refutation, disproof

دلیل رد (اسم)
disproof

جملات نمونه

1. offering evidence in disproof of a claim
ارائه ی مدارک در رد یک ادعا

2. The theory also provides a direct disproof of the principle of closure.
[ترجمه ترگمان]این نظریه همچنین یک تفسیر مستقیم از اصل بسته بودن را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]این تئوری همچنین یک تضاد مستقیم از اصل بسته شدن را فراهم می کند

3. Perpetrator's refutation to basic facts is disproof, while his refutation to presumed facts is proof.
[ترجمه ترگمان]تکذیب s به حقایق اساسی disproof است در حالی که تکذیب او به حقایق مسلم اثبات شده است
[ترجمه گوگل]رد ادعای عاملان اصلی حقایق اساسی، ناسازگاری است، در حالیکه محکومیت او به واقعیت های احتمالی اثبات شده است

4. He would not believe even with the disproof before his eyes.
[ترجمه ترگمان]حتی پیش چشم او هم باور نمی کرد
[ترجمه گوگل]او حتی قبل از چشمانش هم از این موضوع ناراحت نخواهد شد

5. He could not believe even with the disproof before his eyes.
[ترجمه ترگمان]حتی پیش چشم او هم نمی توانست باور کند
[ترجمه گوگل]او حتی نمیتوانست باورهایش را در برابرش بپذیرد

6. I will try myself furthermore to obtain a disproof of RH that is entirely INFORMATION THEORETIC but for this I have still to wait to develop a broader mathematical theory of information.
[ترجمه ترگمان]من علاوه بر این، خودم را امتحان خواهم کرد تا disproof از RH را به دست بیاورم که کاملا به اطلاعات مربوط است، اما برای این مورد، من هنوز باید صبر کنم تا یک نظریه کلی تر ریاضی از اطلاعات را توسعه دهم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، من سعی خواهم کرد که از تقلید از RH که به طور کامل TEORETIC INFORMATION است، بدست آورم اما برای این نیز هنوز باید صبر کنم تا تئوری اطلاعاتی گسترده تر از ریاضیات ایجاد شود

7. A few years back, SI went looking forstatistical proof or disproof of the jinx.
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش، \"si\" دنبال مدرک \"forstatistical\" یا \"disproof\" می گشت
[ترجمه گوگل]چند سال پیش، SI به دنبال اثبات و یا ضد ابهام از jinx بود

8. Result: It was suggested that the symptoms, body signs, biochemistry and medical disproof of the animal model are similar with clinic situation of SFD symptom of WEOHE.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: نشان داده شد که نشانه ها، علایم بدنی، بیوشیمی و disproof پزشکی مدل حیوانی مشابه وضعیت کلینیک of است
[ترجمه گوگل]نتیجه: پیشنهاد شد که علائم، نشانه های بدن، بیوشیمی و ضد التهاب پزشکی مدل حیوانی مشابه وضعیت کلینیکی علائم SFD WEOHE باشد

9. Thank you for sending me the preprint of your Disproof.
[ترجمه ترگمان] ممنون که منو به \"preprint\" فرستادی
[ترجمه گوگل]ممنون که برای من فرستادید

10. Disagreement is what propels all of science. Proof and disproof seems almost a requirement on the road to consensus.
[ترجمه ترگمان]عدم توافق چیزی است که همه دانش را به جلو می راند اثبات و disproof تقریبا یک الزام در راه اجماع نظر به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر این است که همه علم را پرورش می دهد اثبات و تقبیح به نظر می رسد تقریبا مورد نیاز در راه به اجماع

offering evidence in disproof of a claim

ارائه‌ی مدارک در رد یک ادعا


پیشنهاد کاربران

نقیض


کلمات دیگر: