پیش فرض، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن، متضمن بودن، در برداشتن
presupposed
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• assumed ahead of time, presumed in advance, conjectured beforehand
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] آلی
کلمات دیگر:
پیش فرض، پیش پنداشتن، از پیش فرض کردن، متضمن بودن، در برداشتن