کلمه جو
صفحه اصلی

divisible


معنی : بخش پذیر، قابل تقسیم، قابل قسمت
معانی دیگر : بخش پذیر، قابل تقسیم

انگلیسی به فارسی

قابل‌قسمت، بخش‌پذیر


قابل تقسیم


قابل تقسیم است، بخش پذیر، قابل تقسیم، قابل قسمت


انگلیسی به انگلیسی

• able to be divided, able to be separated
a number that is divisible by another number can be divided by that number.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بخش پذیر، تقسیم پذیر، قابل قسمت

مترادف و متضاد

بخش پذیر (صفت)
partible, divisible

قابل تقسیم (صفت)
divisible

قابل قسمت (صفت)
divisible

separable


Synonyms: distinguishable, distinct, divided, dividable, partible, detachable, severable, breakable, dissolvable, dissoluble, separated


Antonyms: inseparable, indivisible


جملات نمونه

1. He argued that all matter was infinitely divisible.
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کرد که همه چیز بی نهایت آسان است
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که همه چیز بی نهایت قابل تقسیم است

2. All books are divisible into two classes: the books of the hour, and the books of all time.
[ترجمه ترگمان]همه کتاب ها به دو دسته تقسیم می شوند: کتاب های ساعت و کتاب های تمام مدت
[ترجمه گوگل]تمام کتاب ها به دو دسته تقسیم می شوند: کتاب های ساعت و کتاب های تمام وقت

3. 8 is divisible by 2 and but not by
[ترجمه ترگمان]۸ به ۲ تقسیم می شود اما نه با
[ترجمه گوگل]8 توسط 2 و قابل تقسیم است اما نه توسط

4. The nervous system is divisible into three parts.
[ترجمه ترگمان]سیستم عصبی به سه قسمت تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی به سه بخش تقسیم می شود

5. is divisible by 2 and but not by
[ترجمه ترگمان]۲ است که به ۲ تقسیم می شود اما نه با
[ترجمه گوگل]توسط 2 قابل تقسیم است اما نه توسط

6. Plants are divisible into three main groups.
[ترجمه ترگمان]گیاهان به سه گروه اصلی تقسیم می شوند
[ترجمه گوگل]گیاهان به سه گروه اصلی تقسیم می شوند

7. Thirteen is not divisible by any even number.
[ترجمه ترگمان] سیزده \"از هیچ شماره ای\" divisible \"استفاده نمیکنه\"
[ترجمه گوگل]سیزده نفر با تعداد عدد قابل تقسیم نیست

8. The central nervous system is divisible into the brain or cerebral ganglion, the suboesophageal ganglion and the ventral nerve-cord.
[ترجمه ترگمان]دستگاه عصبی مرکزی به غده مغزی یا غده مغزی، غده عصبی suboesophageal و طناب عصبی شکمی تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]سیستم عصبی مرکزی به مغز یا گانگلیون مغزی، گانگلیون سوپاپ و مجرای عصب شکمی تقسیم می شود

9. Twenty-eight is divisible by seven.
[ترجمه ترگمان]بیست و هشت به هفت تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]بیست و هشتم قابل تقسیم به هفت است

10. They were also neatly divisible into subjects.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به طور منظم به سوژه ها تقسیم شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها نیز به طور منظم به موضوعات تقسیم شدند

11. Which number is not divisible by four?
[ترجمه ترگمان]کدام شماره به چهار تقسیم نمی شود؟
[ترجمه گوگل]کدام شماره تقریبا چهار نیست؟

12. Twelve is divisible by four.
[ترجمه ترگمان]دوازده به چهار تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]دوازده نفر چهار نفر هستند

13. Each part is in principle divisible into smaller disjunct parts, and successive repetition of this process produces a branching hierarchy.
[ترجمه ترگمان]هر قسمت به طور کلی به بخش های ناپیوسته کوچک تر تقسیم می شود، و تکرار متوالی این فرآیند یک سلسله مراتب انشعاب ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]هر بخش عمدتا به قطعات کوچکتر تقسیم می شود و تکرار پیوسته این فرایند یک سلسله مراتب شاخه ای تولید می کند

14. The reason I ran was divisible in at least two parts.
[ترجمه ترگمان]دلیلی که من فرار کردم حداقل دو قسمت بود
[ترجمه گوگل]دلیل اینکه من فرار کردم تقریبا در دو قسمت تقسیم شد

15. Even hundredfold grief is divisible by love. Terri Guillemets
[ترجمه ترگمان]حتی صد برابر اندوه از عشق divisible است تری Guillemets
[ترجمه گوگل]حتی صدای غم و اندوه توسط عشق قابل تقسیم است Terri Guillemets

پیشنهاد کاربران

قابل توزیع


کلمات دیگر: