کلمه جو
صفحه اصلی

commite

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] حاصل، حاصل مشکل

پیشنهاد کاربران

مرتکب کاری شدن ( نادرست با غیرقانونی )

مرتکب شدن. معمولا برای جرم و جنایت استفاده میشه. مثل commite a crime
مرتکب جرمی شدن

kəˈmɪt تلفظ درست
معنیها:
1مرتکب شدن
2 سپردن به
3 فرستادن
4متعهد کردن
5 تعهد کردن
6 قول دادن
منبع فرهنگ لغت معاصر


کلمات دیگر: