کلمه جو
صفحه اصلی

possessor


معنی : دارا، مالک، متصرف
معانی دیگر : متصرف، مالک، دارا

انگلیسی به فارسی

متصرف، مالک، دارا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who has, owns, or possesses something.
مترادف: holder, keeper, owner

- The possessor of the winning ticket has not yet claimed his prize.
[ترجمه ترگمان] صاحب بلیط برنده هنوز جایزه خود را نگرفته است
[ترجمه گوگل] دارنده بلیط برنده هنوز جایزه خود را دریافت نکرده است

• proprietor, owner
the possessor of something is the person who has it or owns it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مالک، دارا، متصرف

مترادف و متضاد

دارا (اسم)
endowment, possessor

مالک (اسم)
have, lord, landowner, landlord, possessor, owner, proprietor, landed proprietor, proprietress

متصرف (اسم)
possessor, proprietor, occupier

جملات نمونه

1. Riches either serve or govern the possessor.
[ترجمه ترگمان]Riches یا خدمت کردن به مالک یا اداره کردن مالک
[ترجمه گوگل]ثروت یا خدمت می کند یا حاکم می شود

2. Diligence and thrift made him a possessor of warm fortunes.
[ترجمه ترگمان]Diligence و thrift او را مالک ثروت گرم می کردند
[ترجمه گوگل]دقت و احتیاط او را به عنوان صاحب ثروت گرم ساخته است

3. He's now the proud possessor of two satellite dishes.
[ترجمه ترگمان]او حالا مالک بزرگ دو ظرف ماهواره است
[ترجمه گوگل]او اکنون صاحب افتخار دو ظروف ماهواره ای است

4. They evicted the property from its unlawful possessor.
[ترجمه ترگمان]آن ها ملک را از ملک غیر قانونی و غیر قانونی بیرون انداختند
[ترجمه گوگل]آنها اموال را از صاحب غیرقانونی اخراج کردند

5. He is now the proud possessor of a driving licence.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر مالک مغرور یک مجوز رانندگی است
[ترجمه گوگل]او اکنون دارنده مجوز گواهینامه رانندگی است

6. She has that star quality that makes its possessor the focus of attention.
[ترجمه ترگمان]او آن کیفیت ستاره ای را دارد که باعث می شود مالک کانون توجه شود
[ترجمه گوگل]او دارای کیفیت ستاره ای است که باعث می شود تا مالک آن توجه خود را به خود جلب کند

7. He is the fortunate possessor of a fine singing voice.
[ترجمه ترگمان]او مالک خوشبخت یک آواز خوب است
[ترجمه گوگل]او صاحب خوشبختی صدای آواز خوب است

8. Ms Nova is the proud possessor of a truly incredible voice.
[ترجمه ترگمان]خانم Nova، صاحب مفتخر یک صدای واقعا باور نکردنی است
[ترجمه گوگل]خانم نوا، صاحب افتخار است که صدای واقعا باور نکردنی دارد

9. He is at last the proud possessor of a driving-licence.
[ترجمه ترگمان]او بالاخره صاحب مفتخر یک مجوز رانندگی است
[ترجمه گوگل]او در نهایت صاحب افتخار داشتن یک گواهینامه رانندگی است

10. He was instantly celebrated as a possessor of breathtaking quickness and ball-handling, a deft-shooting touch and suffocating defensive prowess.
[ترجمه ترگمان]او بلافاصله به عنوان یک مالک بی نظیر و سریع مشهور شد، با دست و پنجه نرم و ماهرانه، با مهارت و مهارت در حال پرواز، و در حال خفه کردن نیروهای دفاعی بود
[ترجمه گوگل]او بلافاصله به عنوان یک صاحب نفس گیر سریع و توپ با دست زدن، یک دست زدن به لرزش دست و ضرب و شتم دفاعی جشن گرفته شد

11. The possessor, at last, of secret knowledge.
[ترجمه ترگمان]سرانجام مالک دانش سری شد
[ترجمه گوگل]مالک، در نهایت، دانش مخفی است

12. Wrangham opines that while attacks on a possessor are rarely successful, such harassment often prevents eating.
[ترجمه ترگمان]Wrangham خاطر نشان کرد که در حالی که حملات به یک مالک به ندرت موفق می شوند، چنین آزار و اذیت اغلب مانع خوردن می شود
[ترجمه گوگل]Wrangham اظهار می دارد که در حالی که حملات به صاحبخانه به ندرت موفق است، چنین آزار و اذیت اغلب مانع از خوردن غذا می شود

13. He lacks the star quality which makes its possessor the automatic focus of attention.
[ترجمه ترگمان]او فاقد کیفیت ستاره است که توجه خود را به جلب توجه خودکار جلب می کند
[ترجمه گوگل]او کیفیت کافی ستاره ای دارد که باعث می شود تا توجه خود را به خود جلب کند

14. She is the possessor of this house.
[ترجمه ترگمان]او مالک این خانه است
[ترجمه گوگل]او صاحب این خانه است

15. It blesses its possessor,(sentence dictionary) and affords a large measure of enjoyment to others.
[ترجمه ترگمان]این کار به صاحبش کمک می کند (فرهنگ لغت را مجازات می کند)و یک معیار بزرگ برای لذت بردن از دیگران به دست می آورد
[ترجمه گوگل]آن را به نفع خود صاحب، (فرهنگ لغت جمله) و لذت بردن از اندازه بزرگ برای دیگران است

پیشنهاد کاربران

مالک_صاحب

تسخیرکننده


کلمات دیگر: