1. to apportion blame
تقصیر هر کسی را معلوم کردن
2. to apportion time among one's various activities
وقت خود را برای فعالیت های مختلف قسمت کردن
3. It's not easy to apportion blame when a marriage breaks up.
[ترجمه ترگمان]وقتی ازدواج از هم جدا می شه، تقصیر تو نیست
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک ازدواج شکسته می شود، آسان نیست که سرزنش شود
4. I don't wish to apportion blame among you / to any of you.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم در میان تو و هر کدام از شما مقصر باشم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم در میان شما / به هرکدام از شما سرزنش کنم
5. The programme gives the facts but does not apportion blame.
[ترجمه ترگمان]این برنامه حقایق را به ما می دهد اما مقصر نیست
[ترجمه گوگل]این برنامه حقایق را ارائه می دهد اما سرزنش نمی کند
6. to apportion expenses among the three men.
[ترجمه ترگمان]برای هزینه های apportion در میان سه مرد
[ترجمه گوگل]به سهولت هزینه های میان سه مرد تقسیم می شود
7. The investigation into the air crash would inevitably apportion blame to certain members of the crew.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد سقوط هواپیما به طور اجتناب ناپذیری منجر به سرزنش اعضای خاص پرسنل خواهد شد
[ترجمه گوگل]تحقیقات در مورد تصادف هوا ناگزیر به اعضای خاصی از خدمه سرزنش می کنند
8. It was difficult to apportion the blame for the accident.
[ترجمه ترگمان]تشخیص گناه برای این حادثه دشوار بود
[ترجمه گوگل]برای تقسیم کردن مجازات حادثه دشوار بود
9. Cost is apportion according to plan revenue.
[ترجمه ترگمان]هزینه براساس درآمد برنامه apportion است
[ترجمه گوگل]هزینه براساس درآمد طرح، تقسیم شده است
10. This collects fees unlike random apportion, chaos, both have firm line.
[ترجمه ترگمان]این مساله هزینه ها را بر خلاف apportion تصادفی، هرج و مرج، هر دو دارای خط محکم می باشد
[ترجمه گوگل]این هزینه ها را بر خلاف تقسیم تصادفی جمع می کند، هرج و مرج، هر دو خط ثابت دارند
11. We apportion time among various employments.
[ترجمه ترگمان]ما وقت زیادی را در employments گوناگون داریم
[ترجمه گوگل]ما زمان را در میان مشاغل مختلف تقسیم می کنیم
12. It's already been agreed in principle to apportion the value of the patents.
[ترجمه ترگمان]پیش از این در اصل به تصویب رساندن ارزش ثبت اختراعات توافق شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در اصل برای توزیع ارزش اختراعات توافق شده است
13. The school buys one batch of English typewriter apportion various classes to study.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه یک گروه از ماشین تحریر انگلیسی را از کلاس های مختلف برای تحصیل خریداری می کند
[ترجمه گوگل]این مدرسه یک دسته از ماشینهای چاپگر انگلیسی را به کلاس های مختلف برای تحصیل می پردازد
14. Idiographic apportion process includes two parts : operation cost and capital cost.
[ترجمه ترگمان]فرآیند Idiographic شامل دو بخش است: هزینه بهره برداری و هزینه سرمایه
[ترجمه گوگل]فرآیند تقسیم عددی شامل دو بخش است: هزینه عملیات و هزینه سرمایه
15. So you shall apportion this land among yourselves according to the tribes of Israel.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مطابق با قبایل اسرائیل این سرزمین را بین خودتان تقسیم خواهید کرد
[ترجمه گوگل]پس شما باید این سرزمین را در میان خودتان بر اساس قبایل اسرائیل تقسیم کنید