مقدماتی، مقدمات، مقدمه، امتحان مقدماتی
preliminaries
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• preparatory activities, initial steps, first actions
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] مقدمات
پیشنهاد کاربران
اقدامات اولیه
مدیریت پروژه: هزینه های بالاسری کار ( هزینه های غیرمستقیم که مربوط به یک پروژه است ولی قابل تخصیص به یک فعالیت خاص نیست؛ مثل هزینه فنس کشی، هزینه نگهبانی، هزینه روشنایی و. . . ) .
به همراه هزینه های بالاسری عمومی، هزینه بالاسری کل را تشکیل می دهند.
به همراه هزینه های بالاسری عمومی، هزینه بالاسری کل را تشکیل می دهند.
پیش نیازها، مقدمات
پیش نیازها
کلمات دیگر: