کلمه جو
صفحه اصلی

meteoric


معنی : شهابی، درخشان و زودگذر
معانی دیگر : جوی، نیواری، شهاب مانند (درخشان و زودگذر)، خیره کننده، (نجوم) شهابی، شخانی، وابسته به شهاب

انگلیسی به فارسی

شهابی، درخشان وزودگذر


شهاب سنگی، شهابی، درخشان و زودگذر


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a meteor; like a meteor; consisting of meteors; fast and brilliant
a meteoric rise to power or success happens very quickly.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] جوی، وابسته به جو

مترادف و متضاد

شهابی (صفت)
meteoric

درخشان و زودگذر (صفت)
meteoric

brief, sudden


Synonyms: dazzling, ephemeral, flashing, fleeting, momentary, overnight, rapid, spectacular, speedy, swift, transient


Antonyms: slow


جملات نمونه

1. napoleon's meteoric career
دوران حکمرانی زودگذر و درخشان ناپلئون

2. hail is a meteoric phenomenon
تگرگ یک پدیده ی جوی است.

3. The company has experienced meteoric growth.
[ترجمه مسعود] این شرکت رشد سریعی داشته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت رشد meteoric را تجربه کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت رشد شهری را تجربه کرده است

4. The scandal ended his meteoric political career .
[ترجمه سروش] این رسوایی حرفه ی سیاسی درخشان او را پایان بخشید
[ترجمه ترگمان]این رسوایی حرفه سیاسی meteoric را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]رسوایی کار سیاسی خود را متوقف کرد

5. The group had a meteoric rise to fame in the 70s.
[ترجمه ترگمان]این گروه در دهه ۷۰ میلادی به شهرت رسید
[ترجمه گوگل]این گروه در 70 سالگی شاهد افزایش شهرت بوده است

6. Her parliamentary career has been meteoric.
[ترجمه ترگمان]کار پارلمانی او درخشان بوده است
[ترجمه گوگل]حرفه پارلمان او شهری است

7. The meteoric rise in the popularity of Modern Art left my position at Sotheby's much undermined.
[ترجمه ترگمان]افزایش محبوبیت هنر مدرن مقام خود را در Sotheby به دست آورده است
[ترجمه گوگل]افزایش شهاب سنگی از محبوبیت هنر مدرن موقعیت من را در Sotheby بسیار تحت تأثیر قرار داد

8. Once again the carbonates came into contact with meteoric water and this was responsible for yet another episode of leaching.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر the با آب meteoric ارتباط برقرار کردند و این کار مسئول یک اپیزود دیگر از لیچینگ بود
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر، کربناتها با آب شهری تماس گرفتند و این مساله یکی دیگر از قسمت های اشباع بود

9. But then injury cut short his meteoric rise.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن جراحات و آسیب های ناشی از طلوع خورشید به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]اما پس از آن آسیب به کوتاهی افزایش موتوری خود رسید

10. In many modern examples, diagenetic reactions in the meteoric zones are minimal.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از نمونه های مدرن، واکنش های diagenetic در مناطق meteoric حداقلی هستند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از نمونه های مدرن، واکنش های دیگنتیک در ناحیه های شهری حداقل است

11. Equally though, nobody could possibly visualise the meteoric rise that lay ahead.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، هیچ کس قادر به آن نیست که آینده درخشان آینده را در ذهن خود مجسم کند
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ کس نمیتواند تصور کند که صعود شهاب سنگی که پیش روی آن قرار دارد

12. Officer remuneration has enjoyed an even more meteoric rise.
[ترجمه ترگمان]افسر پاداش حتی از ترقی و ترقی بسیار بیشتری برخوردار است
[ترجمه گوگل]پاداش افسران از افزایش رو به افزایش بیشتر برخوردار است

13. This is not a meteoric rise and fall.
[ترجمه ترگمان]این یک ترقی و ترقی نیست و سقوط نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]این افزایش و سقوط شهاب سنگی نیست

14. The film tells the story of Lee's meteoric rise from North Dakota radio singer to jazz legend.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان فیلم را از خواننده رادیویی داکوتای شمالی تا افسانه جاز تعریف می کند
[ترجمه گوگل]این فیلم داستان داستان افزایش لیگ را از خواننده رادیویی شمالی داکوتا به افسانه جاز می دهد

15. Robert Fleck's rise was meteoric.
[ترجمه ترگمان]صعود رابرت فلک meteoric
[ترجمه گوگل]افزایش روبرت فلک شهود بود

Hail is a meteoric phenomenon.

تگرگ یک پدیده‌ی جوی است.


Napoleon's meteoric career

دوران حکمرانی زودگذر و درخشان ناپلئون


پیشنهاد کاربران

برق اسا


کلمات دیگر: