کلمه جو
صفحه اصلی

frost


معنی : شبنم، شبنم منجمد، سرما ریزه، گچک، سرمازدن، سرمازده کردن
معانی دیگر : (شبنم یخ زده) بشم، بشمه، پشک، برفک، یخبندان، سرمای بی موقع (که به محصول آسیب می رساند)، هوای زیر صفر درجه، هوای یخبندان، (رفتار یا احساسات یا سبک) سردی، از برفک پوشیده شدن، بشم زده کردن، پشک کردن، (سرما یا یخبندان) آسیب رساندن (به محصول کشاورزی)، از بین بردن، پژمرده کردن، (شیرینی) شکر پاشیدن روی، با لایه ای از خامه یا شکر پوشاندن، (شیشه و غیره) مات کردن، کدر کردن، (عامیانه - کتاب یا نمایش و غیره) ناموفق، (که کارش) نگرفته، (آرایش و رنگ زدن گیسو) مش کردن، (خودمانی) آزردن، خشمگین کردن، اذیت کردن، رابرت فراست (شاعر امریکایی)، ژاله، ازشبنم یا برف ریزه پوشیده شدن

انگلیسی به فارسی

سرما، شبنم، شبنم منجمد، سرما ریزه، گچک، سرمازدن، سرمازده کردن


ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک،سرمازدن، سرمازده کردن، ازشبنم یا برف ریزه پوشیده شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of freezing.

(2) تعریف: the condition produced when the air temperature falls below the freezing point of water, or the coldness sufficient to produce this condition.

- There will be a frost tonight.
[ترجمه ترگمان] امشب یخ بندان خواهد بود
[ترجمه گوگل] امشب یک فراست وجود خواهد داشت

(3) تعریف: a light, white covering of dew or water vapor frozen into ice crystals.

(4) تعریف: indifference or coldness in behavior or attitude.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: frosts, frosting, frosted
(1) تعریف: to produce a covering of frost or a frostlike substance on.

(2) تعریف: to apply frosting to a cake, pastry, or the like; ice.

(3) تعریف: to damage or kill by frost.

- The orange trees were frosted last night.
[ترجمه امیر نادری] درختان پرتغال دیشب سرما زده شدند.
[ترجمه ترگمان] درختان نارنج دیشب یخ زده بودند
[ترجمه گوگل] درختان نارنجی شب گذشته خیس شد

(4) تعریف: (informal) to annoy or anger.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: frostless (adj.), frostlike (adj.)
• : تعریف: to develop or acquire a covering of or like frost.

• small ice crystals coating a cold surface; temperature at which things freeze; cool attitude, cold treatment, unfriendliness; failure (slang)
be covered with frost; give a frostlike surface to (glass, etc.); kill by frost; spread icing on a cake
when there is a frost, the outside temperature drops below freezing and the ground is covered with ice crystals.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] یخبندان - یخچه - یخ ژاله - یخ شبنم - بشمه - سرماریزه
[زمین شناسی] یخبندان نهشته ای دانه ای یا فلسی از بلورهای یخ که محصول تصفیه بخار آب روی سطحی است که دمای آن پایینتر از نقطه انجماد می باشد. مقایسه شود با: dew. مترادف: hoarfrost.
[آب و خاک] برفک، هسر

مترادف و متضاد

شبنم (اسم)
brume, dew, frost

شبنم منجمد (اسم)
frost

سرما ریزه (اسم)
frost, hoarfrost, rime

گچک (اسم)
frost

سرمازدن (فعل)
freeze, frost

سرمازده کردن (فعل)
freeze, frost

extreme cold


Synonyms: blight, dip, drop, freeze, hoarfrost, ice, Jack Frost, rime


Antonyms: heat


جملات نمونه

1. frost is predicted for tonight
پیش بینی می شود که امشب یخبندان شود.

2. frost up (or over)
از شبنم یخزده (بشم) پوشیده شدن

3. a frost damaged the crops
سرما به محصولات صدمه زد.

4. killer frost
شبحام،سبحام،سرمای محصول کش

5. a killer frost
سرمای کشنده (محصولات)

6. an untimely frost blasted the crops
سرمای نابهنگام محصولات را تباه کرد.

7. the untimely frost harmed the crops
یخبندان نابهنگام به محصولات صدمه زد.

8. fruits touched by frost
میوه هایی که سرما به آنها آسیب رسانده است.

9. last spring, the frost killed our crops
بهار گذشته،سرما محصولات ما را از بین برد.

10. ten degrees of frost
ده درجه زیر صفر

11. her smile was sheer frost
لبخند او سردی محض بود.

12. the lawn was white with frost
چمن در اثر برفک سفید شده بود.

13. There was a frost last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب یخ بندان بود
[ترجمه گوگل]شب گذشته یخ زده بود

14. Young plants are often killed by frost.
[ترجمه ترگمان]گیاهان جوان اغلب با یخ کشته می شوند
[ترجمه گوگل]گیاهان جوان اغلب توسط یخ زده کشته می شوند

15. Frost can kill off a young plant.
[ترجمه ترگمان]سرما می تواند یک گیاه جوان را بکشد
[ترجمه گوگل]یخ زده می تواند یک گیاه جوان را از بین ببرد

16. The crops were ruined by the late frost.
[ترجمه ترگمان]کشت و زرع در اثر یخ بندان اخیر تباه شده بود
[ترجمه گوگل]محصولاتی که در اثر سرمازدگی به سر می برند خراب شده است

17. After the heavy frost the road was a sheet of ice.
[ترجمه ترگمان]پس از سرمای شدید جاده یک برگ یخ بود
[ترجمه گوگل]پس از یخ زدگی، جاده یک یخ بود

18. There were ten degrees of frost last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب ده درجه یخ بندان بود
[ترجمه گوگل]شب گذشته ده درجه یخ زده بود

19. The frost last week was a great calamity to the citrus industry.
[ترجمه ترگمان]یخ بندان در هفته گذشته یک فاجعه بزرگ برای صنعت مرکبات بود
[ترجمه گوگل]یخ زده هفته گذشته یک فاجعه بزرگ برای صنعت مرکبات بود

20. Some of these plants are more susceptible to frost damage than others.
[ترجمه ترگمان]برخی از این گیاهان بیشتر مستعد آسیب frost نسبت به بقیه هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از این گیاهان نسبت به دیگران بیشتر آسیب می بینند

The lawn was white with frost.

چمن در اثر برفک سفید شده بود.


Last spring, the frost killed our crops.

بهار گذشته، سرما محصولات ما را از بین برد.


a killer frost

سرمای کشنده (محصولات)


Frost is predicted for tonight.

پیش‌بینی می‌شود که امشب یخ‌بندان شود.


ten degrees of frost

ده درجه زیر صفر


Her smile was sheer frost.

لبخند او سردی محض بود.


The windows were frosted over during the night.

در طول شب برفک پنجره‌ها را پوشاند.


Our mellons were frosted again.

خربزه‌های ما را دوباره سرما زد.


the frosting on a cake

(لایه‌ی) خامه روی کیک


frosted glass

شیشه‌ی مات


اصطلاحات

frost up (or over)

از شبنم یخ‌زده (بشم) پوشیده شدن


پیشنهاد کاربران

ژاله - شبنم یخی - برفک

شبنم دمای زیر صفر

frosted glass : شیشه مات

برفک

لایه نازک یخ

1 - شبنم
2 - یخبندان، سرما

آیاز ( ترکی ) ، هوای سردی که موجب یخ زدن گیاهان می شود

frost ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: یخ بندان 2
تعریف: شرایطی که در آن دمای سطح زمین و اشیای روی آن به زیر نقطۀ انجماد می‏رسد

یخبندان , برفک ( زدن )

– There will be a frost tonight
– The crops ruined by the late frost
– The trees were covered with frost
– There was just a touch of frost in the air
– My bedroom window had frosted up


کلمات دیگر: