کسیکه ازمایش راپایه دانش میداند
empiricist
کسیکه ازمایش راپایه دانش میداند
انگلیسی به فارسی
آروینگرای، تجربهگرا
انگلیسی به انگلیسی
• one who supports empiricism, one who favors learning based on observation and experience
دیکشنری تخصصی
[آب و خاک] تجربه گرا
جملات نمونه
1. He was an unswerving empiri-cist with little time for theory.
[ترجمه ترگمان]او یک empiri قوی و قوی بود - با زمان کمی برای تئوری
[ترجمه گوگل]او یک امپراطوری بی نظیر بود که زمان کمی برای نظریه داشت
[ترجمه گوگل]او یک امپراطوری بی نظیر بود که زمان کمی برای نظریه داشت
2. For empiricists, revisionism is no heresy; and heresy no bad thing, anyway.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این بدعت، بدعت و بدعت نیست
[ترجمه گوگل]برای تجربیان، رویزیونیسم هیچ خدایی نیست و خدایی چیزی بدی نیست، به هر حال
[ترجمه گوگل]برای تجربیان، رویزیونیسم هیچ خدایی نیست و خدایی چیزی بدی نیست، به هر حال
3. For empiricists, the main mechanism of motivation is reinforcement.
[ترجمه ترگمان]برای empiricists، مکانیزم اصلی انگیزه تقویت است
[ترجمه گوگل]برای تجربیان، ساز و کار اصلی انگیزه تقویت است
[ترجمه گوگل]برای تجربیان، ساز و کار اصلی انگیزه تقویت است
4. Even the most hardened empiricists start off with some idea of how the system might work.
[ترجمه ترگمان]حتی the empiricists با ایده ای از نحوه کار این سیستم آغاز می شوند
[ترجمه گوگل]حتی تجربه گرایان سخت گیرانه با اندکی از اینکه چگونه سیستم ممکن است کار کند شروع می شود
[ترجمه گوگل]حتی تجربه گرایان سخت گیرانه با اندکی از اینکه چگونه سیستم ممکن است کار کند شروع می شود
5. Kant takes on the tasks of empiricist aesthetics and makes psychological analysis and promotion of transcendental philosophy.
[ترجمه ترگمان]کانت وظایف زیبایی شناسی empiricist را بر عهده می گیرد و تحلیل روان شناختی و ترویج فلسفه متعالی می سازد
[ترجمه گوگل]کانت وظایف زیباشناختی تجربی را انجام می دهد و تجزیه و تحلیل روانشناختی و ارتقاء فلسفه متعالی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]کانت وظایف زیباشناختی تجربی را انجام می دهد و تجزیه و تحلیل روانشناختی و ارتقاء فلسفه متعالی را انجام می دهد
6. The empiricist Dennis knew along without a solid philosophical foundation was perilous.
[ترجمه ترگمان]The دنیس به همراه یک بنیاد فلسفی محکم به این نتیجه رسیده بود که یک بنیاد فلسفی محکم، خطرناک است
[ترجمه گوگل]تجربی تجربه دنیس را بدون هیچ پایه فلسفی جامع خطرناک دانست
[ترجمه گوگل]تجربی تجربه دنیس را بدون هیچ پایه فلسفی جامع خطرناک دانست
7. Dennis was an empiricist before the movie was on the drawing board.
[ترجمه ترگمان]دنیس پیش از آنکه فیلم روی تخته نقاشی باشد یک empiricist بود
[ترجمه گوگل]دنیس تجربیات قبل از فیلم در هیئت مدیره نقاشی بود
[ترجمه گوگل]دنیس تجربیات قبل از فیلم در هیئت مدیره نقاشی بود
8. The individual empiricist prides himself on being hard - headed.
[ترجمه ترگمان]The فردی به شدت به خود می بالد
[ترجمه گوگل]تجربی فردی خود را به سختی سر می زند
[ترجمه گوگل]تجربی فردی خود را به سختی سر می زند
9. In contrast to Formalism and structuralism, the New Criticism was empiricist and humanistic.
[ترجمه ترگمان]در مقابل Formalism و structuralism، نقد جدید empiricist و humanistic بود
[ترجمه گوگل]در مقابل فرمالیسم و ساختارگرایی، نقد نوین تجربی و انسانی بود
[ترجمه گوگل]در مقابل فرمالیسم و ساختارگرایی، نقد نوین تجربی و انسانی بود
10. It is just this denial of anything beyond what is directly given in experience that marks Berkeley out as an empiricist.
[ترجمه ترگمان]این تنها انکار چیزی فراتر از چیزی است که مستقیما در تجربه نشان داده می شود که برکلی را به عنوان یک empiricist نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این تنها انکار چیزی است که فراتر از آن چیزی است که مستقیما در تجربه ارائه شده است که مارک برکلی را بعنوان یک تجربی تجربه می کند
[ترجمه گوگل]این تنها انکار چیزی است که فراتر از آن چیزی است که مستقیما در تجربه ارائه شده است که مارک برکلی را بعنوان یک تجربی تجربه می کند
11. Berkeleyan idealism is the view, propounded by the Irish empiricist George Berkeley, that the objects of perception are actually ideas in the mind.
[ترجمه ترگمان]ایده آلیسم Berkeleyan دیدگاهی است که توسط the ایرلندی جورج برکلی مطرح شده است که اشیا ادراک در واقع در ذهن ایده دارند
[ترجمه گوگل]ایده آلیسم برکلیان، نظر جرج برکلی تجربی ایرلندی است که اشیاء ادراک در واقع ذهن هستند
[ترجمه گوگل]ایده آلیسم برکلیان، نظر جرج برکلی تجربی ایرلندی است که اشیاء ادراک در واقع ذهن هستند
12. It was not until Kant ( See later ) that empiricist and rationalist strains were bought together.
[ترجمه ترگمان]تا زمان کانت (مراجعه به بعدها)، empiricist و strains rationalist با هم خریداری شدند
[ترجمه گوگل]تا زمانی که کانت (بعدا دیده شود)، آن چیزی نبود که سویه های تجربی و عقل گرایانه با هم خریداری شوند
[ترجمه گوگل]تا زمانی که کانت (بعدا دیده شود)، آن چیزی نبود که سویه های تجربی و عقل گرایانه با هم خریداری شوند
13. Since Hume, the problem of induction had been a baffled western empiricist scientists and philosophers.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هیوم، مساله القا، دانشمندان و فیلسوفان غربی سردرگم شده بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که هیوم، مسئله القاء دانشمندان و فیلسوفان تجربی تجربی غم انگیز بود
[ترجمه گوگل]از آنجا که هیوم، مسئله القاء دانشمندان و فیلسوفان تجربی تجربی غم انگیز بود
14. The mistakes he has made this time are Right deviationist and empiricist in nature.
[ترجمه ترگمان]اشتباهاتی که او این بار مرتکب شده است، در ذات deviationist و empiricist در طبیعت است
[ترجمه گوگل]اشتباهاتی که او این بار انجام داده است، اخلاق راست و تجربی در طبیعت است
[ترجمه گوگل]اشتباهاتی که او این بار انجام داده است، اخلاق راست و تجربی در طبیعت است
پیشنهاد کاربران
مبتنی بر آزمایش تجربی ( غیرعملی )
تجربه گرایان
تجربی نگر
کلمات دیگر: