1. an exact copy of the original
نسخه ی کاملا همسان نسخه ی اصلی
2. an exact disciplinarian
آدم سختگیر در امور انضباطی
3. the exact amount of your salary
مبلغ دقیق حقوق شما
4. the exact measurement of this room
اندازه گیری درست این اتاق
5. the exact site where the murder took place
درست همان جایی که قتل اتفاق افتاد
6. the exact spot where i put my watch
درست همان جایی که ساعتم را گذاشتم
7. the exact time
وقت صحیح
8. the exact time of his expiration is not known
زمان دقیق مرگ او معلوم نیست.
9. the exact time of landfall by columbus
زمان دقیق دیدن خشکی توسط (کریستف) کلمب
10. at the exact northern limit of this desert
درست در مرز شمالی این صحرا
11. this lady's exact age
سن درستین این خانم
12. to be exact
دقیقا،اگر دقیق باشم (باشیم)
13. he gave an exact account of what had happened
او شرح دقیقی درباره ی آنچه که روی داده بود داد.
14. he outlined the exact limits of the lake
او حدود دقیق دریاچه را ترسیم کرد.
15. one of the exact sciences
یکی از علوم دقیقه
16. to plot the exact position of a ship
مکان دقیق کشتی را روی نقشه نشان دادن
17. this dictionary gives an exact definition of each word
این فرهنگ معنی دقیق هر واژه را می دهد.
18. this vase is the exact fellow of the one on the shelf
این گلدان جفت کامل آن گلدانی است که در تاقچه قرار دارد.
19. i can't give you its exact price offhand
همین طوری نمی توانم قیمت آن را به شما بگویم.
20. I can't remember her exact words.
[ترجمه ترگمان]کلمات دقیق او را نمی توانم به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم کلمات دقیق او را به یاد داشته باشم
21. Please give me your exact age.
[ترجمه H a] لطفا سن دقیق خودتون رو به من بگید.
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم دقیقا هم سن و سال خودت رو بهم بده
[ترجمه گوگل]لطفا سن دقیق خود را به من بدهید
22. It is important to follow out the exact words of agreement.
[ترجمه ترگمان]مهم است که کلمات دقیق توافق را دنبال کنید
[ترجمه گوگل]مهم است که کلمات دقیق توافق را دنبال کنید
23. He started to phone me at the exact moment I started to phone him .
[ترجمه ترگمان]درست در همان لحظه ای که شروع به تلفن زدن کردم، شروع به زنگ زدن به من کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به تلفن من در همان لحظه ای که من شروع به تلفن او کردم
24. The ship is an exact replica of the original Golden Hind.
[ترجمه ترگمان]این کشتی کپی دقیقی از هند Golden اصلی است
[ترجمه گوگل]کشتی یک نسخه دقیق از Golden Price اصلی است
25. I stumbled across an extremely simple but very exact method for understanding where my money went.
[ترجمه ترگمان]سکندری خوران به یک روش بسیار ساده اما دقیق برای فهمیدن این که پول من کجا می رود، برخورد کردم
[ترجمه گوگل]من در مورد یک روش بسیار ساده اما بسیار دقیق برای فهمیدن اینکه در آن پولم رفتم، برخورد کردم
26. Forecasting floods is not an exact science.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی سیل دانش دقیقی نیست
[ترجمه گوگل]پیش بینی سیلاب یک علم دقیق نیست
27. It is difficult to quantify an exact figure as firms are reluctant to declare their losses.
[ترجمه ترگمان]تعیین یک رقم دقیق به عنوان شرکت هایی که تمایلی به اعلام losses ندارند، دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که یک رقم دقیق را تعیین کنید، زیرا شرکت ها تمایلی به اعلام زیان خود ندارند