1. all those who know me will attest . . .
همه ی آنهایی که مرا می شناسند گواهند که . . .
2. Police records attest to his long history of violence.
[ترجمه ترگمان]سوابق پلیس گواهی سابقه طولانی خشونت وی را تایید می کند
[ترجمه گوگل]سوابق پلیس به تاریخ طولانی خود از خشونت تایید شده است
3. Contemporary accounts attest to his courage and determination.
[ترجمه ترگمان]حساب های معاصر به شجاعت و عزم او گواهی می دهد
[ترجمه گوگل]حساب های معاصر به شجاعت و عزم او نشان می دهد
4. She is, as countless stories about her attest, deeply religious.
[ترجمه ترگمان]او، به عنوان داستان های بی شماری درباره او، عمیقا مذهبی است
[ترجمه گوگل]او، به عنوان داستان های بی شماری در مورد خود را تایید، عمیقا مذهبی است
5. Several witnesses can attest to her good character.
[ترجمه ترگمان]چند نفر شاهد میتونن با شخصیت خوب خودشون شهادت بدن
[ترجمه گوگل]چندین شاهد میتوانند شخصیت خوب او را تایید کنند
6. I can personally attest that the cold and flu season is here.
[ترجمه ترگمان]من شخصا میتونم شهادت بدم که فصل سرماخوردگی و سرماخوردگی اینجاست
[ترجمه گوگل]من شخصا می توانم تایید کنم که فصل سرما و آنفولانزا در اینجا است
7. As any dairy farmer can attest, this is a procedure that quickly becomes pointless.
[ترجمه ترگمان]همانطور که هر کشاورز لبنی می تواند گواهی دهد، این روشی است که به سرعت بی هدف می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که یک کشاورز لبنیاتی می تواند ادعا کند، این یک روش است که به سرعت بی معنی می شود
8. His long fingernails attest that his was not a life of hard physical labour but that he was probably of noble birth.
[ترجمه ترگمان]ناخن های بلند او شهادت می دادند که زندگی او زندگی سخت و طاقت فرسا نیست، اما احتمالا از آن زمان تولد اشراف بود
[ترجمه گوگل]ناخن های طولانی خود را تایید می کند که او زندگی سخت کار فیزیکی نیست، بلکه احتمالا از تولد نجیب بود
9. And employees attest to a law-abiding culture in recent years that strongly discourages illegal excursions into domestic eavesdropping.
[ترجمه ترگمان]و کارمندان در ساله ای اخیر به فرهنگ مطیع قانون اعتراف کرده اند که به شدت از گردش های غیر قانونی به استراق سمع خانوادگی جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]و کارکنان در سال های اخیر به یک فرهنگ قانونی پایبند هستند که به شدت از سفرهای غیرقانونی به استرداد داخلی منع می شود
10. Its vigour and vitality attest to a popular piety deeply rooted in the everyday life of the local community.
[ترجمه ترگمان]قدرت و سرزندگی آن گواه تقدس عمومی است که عمیقا در زندگی روزمره جامعه محلی ریشه دوانیده است
[ترجمه گوگل]قدرت و انسجام آن به یک تقدیر مردمی اعتقاد دارد که عمیقا ریشه در زندگی روزمره جامعه محلی دارد
11. Numerous studies attest to the validity of this insight within the industrial relations field.
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعددی تایید اعتبار این بینش در حوزه روابط صنعتی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مطالعات متعدد نشان می دهد که اعتبار این بینش در زمینه روابط صنعتی است
12. I can attest to that point.
[ترجمه ترگمان]من میتونم شهادت بدم
[ترجمه گوگل]من می توانم آن نقطه را تایید کنم
13. Voluntary certification can attest to professional competence in a specialized field of accounting and auditing.
[ترجمه ترگمان]گواهی نامه داوطلبانه می تواند به صلاحیت حرفه ای در یک زمینه تخصصی حسابداری و حسابرسی اعتراف کند
[ترجمه گوگل]صدور گواهینامه داوطلبانه می تواند به صلاحیت حرفه ای در یک زمینه تخصصی حسابداری و حسابرسی متکی باشد
14. All the writings attest to its important place in life and labor.
[ترجمه ترگمان]تمام نوشته ها گواه جایگاه مهم آن در زندگی و کار است
[ترجمه گوگل]تمام نوشته ها به جایگاه مهم خود در زندگی و کار نشان می دهند