بازرگانى : مخارج
disbursements
بازرگانى : مخارج
انگلیسی به فارسی
پرداخت ها، پرداخت، هزینه، خرج
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] پرداختهای نقدی
جملات نمونه
1. the government has made large disbursements for scientific research
دولت مبالغ هنگفتی صرف پژوهش های علمی کرده است.
کلمات دیگر: