1. fuel is a vital commodity
سوخت کالای بسیار مهمی است.
2. the dollar value of a commodity
ارزش دلاری یک جنس
3. the price tag of each commodity must be legible
بر چسب قیمت هر کالا باید خوانا باشد.
4. the retail price of each commodity is higher than its wholesale price
بهای خرده فروشی هر کالا از بهای عمده فروشی آن بیشتر است.
5. labor is bought and sold like any other commodity
کار مانند هر کالای دیگری خرید و فروش می شود.
6. Clean water is a precious commodity in many parts of the world.
[ترجمه ترگمان]آب تمیز یک کالا با ارزش در بسیاری از نقاط جهان است
[ترجمه گوگل]آب تمیز در بسیاری از نقاط جهان یک کالای گرانبها است
7. Coal is becoming a rare commodity.
[ترجمه ترگمان]زغال سنگ در حال تبدیل شدن به یک کالای کمیاب است
[ترجمه گوگل]زغال سنگ تبدیل به یک محصول نادر است
8. The authorities took measures to roll commodity price back.
[ترجمه ترگمان]مقامات اقداماتی برای کاهش قیمت کالاها انجام دادند
[ترجمه گوگل]مقامات اقدامات لازم را جهت بازگرداندن قیمت کالاها انجام دادند
9. Time is a very valuable commodity.
[ترجمه ترگمان]زمان یک کالای بسیار با ارزش است
[ترجمه گوگل]زمان کالا بسیار ارزشمند است
10. Commodity prices can be a useful indicator of inflation, he claimed.
[ترجمه ترگمان]او مدعی شد که قیمت کالاها می تواند شاخص مفیدی از تورم باشد
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که قیمت های کالا می تواند یک شاخص سودمند تورم باشد
11. Water is a precious commodity that is often taken for granted in the West.
[ترجمه ترگمان]آب یک کالای با ارزش است که اغلب در غرب پذیرفته می شود
[ترجمه گوگل]آب کالای گرانبهائی است که اغلب در غرب مورد توجه قرار می گیرد
12. Crude oil is the world's most important commodity.
[ترجمه ترگمان]نفت خام مهم ترین کالا است
[ترجمه گوگل]نفت خام مهمترین کالای جهان است
13. Commodity prices fell sharply.
[ترجمه ترگمان]قیمت کالاها به شدت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]قیمت کالا به شدت کاهش یافت
14. Money was a commodity she never thought about except in the abstract.
[ترجمه ترگمان]پول کالایی بود که هرگز به جز در صورت انتزاعی به آن فکر نمی کرد
[ترجمه گوگل]پول، کالایی بود که او هرگز به جز انتزاعی فکر نمی کرد