کنترل بودجه ای
budgetary control
کنترل بودجه ای
انگلیسی به فارسی
کنترل بودجهای
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] کنترل بودجه ای
[ریاضیات] کنترل بودجه
[ریاضیات] کنترل بودجه
جملات نمونه
1. The hotel does not operate a budgetary control system.
[ترجمه ترگمان]این هتل با سیستم کنترل بودجه ای کار نمی کند
[ترجمه گوگل]هتل سیستم کنترل بودجه را اجرا نمی کند
[ترجمه گوگل]هتل سیستم کنترل بودجه را اجرا نمی کند
2. The Accountant version that includes budgetary control and management reports is £350.
[ترجمه ترگمان]یک نسخه از حسابداری که شامل کنترل بودجه و گزارش مدیریت می شود ۳۵۰ پوند است
[ترجمه گوگل]نسخه حسابدار که شامل گزارش های کنترل و مدیریت بودجه است، 350 پوند است
[ترجمه گوگل]نسخه حسابدار که شامل گزارش های کنترل و مدیریت بودجه است، 350 پوند است
3. Winter had wanted to introduce a budgetary control system based on monthly management accounts with the emphasis on key figures.
[ترجمه ترگمان]وینتر شاهد معرفی یک سیستم کنترل بودجه ای براساس حساب های مدیریتی ماهانه با تاکید بر ارقام کلیدی بود
[ترجمه گوگل]زمستان می خواست سیستم کنترل بودجه را بر اساس حساب های مدیریت ماهانه با تاکید بر ارقام کلیدی معرفی کند
[ترجمه گوگل]زمستان می خواست سیستم کنترل بودجه را بر اساس حساب های مدیریت ماهانه با تاکید بر ارقام کلیدی معرفی کند
4. The Society has also continued to improve budgetary control procedures during the year.
[ترجمه ترگمان]جامعه همچنین به بهبود رونده ای کنترل بودجه در طول سال ادامه داده است
[ترجمه گوگل]این انجمن همچنان به بهبود روش های کنترل بودجه در طول سال ادامه داد
[ترجمه گوگل]این انجمن همچنان به بهبود روش های کنترل بودجه در طول سال ادامه داد
5. We will decentralise budgetary control to police subdivisions.
[ترجمه ترگمان]ما کنترل بودجه ای را به بخش های فرعی پلیس واگذار خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما کنترل بودجه را به بخش های پلیس تقسیم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما کنترل بودجه را به بخش های پلیس تقسیم می کنیم
6. Tight budgetary control model is a traditional budgetary control model, which is adopted in most enterprises of China.
[ترجمه ترگمان]مدل سخت کنترل بودجه یک مدل سنتی کنترل بودجه است که در اغلب شرکت ها چین اتخاذ می شود
[ترجمه گوگل]مدل کنترل دقیق بودجه یک مدل کنترل بودجه سنتی است که در اکثر شرکت های چین اتخاذ شده است
[ترجمه گوگل]مدل کنترل دقیق بودجه یک مدل کنترل بودجه سنتی است که در اکثر شرکت های چین اتخاذ شده است
7. In an enterprise, budgetary control mode is the comprehensive arrangement for plan and control of the future management, and it plays a quite important role in the inner management.
[ترجمه ترگمان]در یک شرکت، مد کنترل بودجه، چیدمان جامع برنامه ریزی و کنترل مدیریت آینده است، و نقش بسیار مهمی در مدیریت داخلی ایفا می کند
[ترجمه گوگل]در یک شرکت، حالت کنترل بودجه، آرایش جامع برای برنامه ریزی و کنترل مدیریت آینده است و نقش مهمی در مدیریت داخلی دارد
[ترجمه گوگل]در یک شرکت، حالت کنترل بودجه، آرایش جامع برای برنامه ریزی و کنترل مدیریت آینده است و نقش مهمی در مدیریت داخلی دارد
8. If department members implement budgetary control well which will incentive them to reach goals of the department, and then will increase department performances.
[ترجمه ترگمان]اگر اعضای بخش کنترل بودجه ای را اجرا کنند که آن ها را تشویق به رسیدن به اهداف این بخش می کند، و سپس اجرای بخش را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]اگر اعضای گروه به خوبی کنترل بودجه را کنترل کنند، که آنها را برای رسیدن به اهداف اداره، انگیزه می دهد، و سپس عملکرد گروه را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]اگر اعضای گروه به خوبی کنترل بودجه را کنترل کنند، که آنها را برای رسیدن به اهداف اداره، انگیزه می دهد، و سپس عملکرد گروه را افزایش می دهد
9. The fourth part is applying Internal Report to Budgetary Control System.
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم اعمال گزارش داخلی به سیستم کنترل Budgetary است
[ترجمه گوگل]بخش چهارم گزارش گزارش داخلی را به سیستم کنترل بودجه می دهد
[ترجمه گوگل]بخش چهارم گزارش گزارش داخلی را به سیستم کنترل بودجه می دهد
10. This implies that capital charges will go right down to the departmental level in the budgetary control system.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که هزینه های سرمایه به سطح دپارتمانی در سیستم کنترل بودجه تنزل خواهد یافت
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که اتهامات سرپنی به سمت بخش دولتی در سیستم کنترل بودجه می رود
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که اتهامات سرپنی به سمت بخش دولتی در سیستم کنترل بودجه می رود
11. Checking the takings late at night is no substitute for a proper budgetary control system.
[ترجمه ترگمان]بررسی این موضوع در اواخر شب هیچ جایگزینی برای یک سیستم کنترل بودجه مناسب نیست
[ترجمه گوگل]چک کردن تعهدات در اواخر شب جایگزینی برای سیستم کنترل بودجه مناسب نیست
[ترجمه گوگل]چک کردن تعهدات در اواخر شب جایگزینی برای سیستم کنترل بودجه مناسب نیست
12. The programme can tell the operator the costs of menus and ingredients enabling better planning and budgetary control.
[ترجمه ترگمان]این برنامه می تواند به اپراتور بگوید که هزینه ها و مواد تشکیل دهنده بهتر برنامه ریزی و کنترل بودجه را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]این برنامه می تواند اپراتور هزینه های منوها و مواد تشکیل دهنده را برای برنامه ریزی بهتر و کنترل بودجه ترغیب کند
[ترجمه گوگل]این برنامه می تواند اپراتور هزینه های منوها و مواد تشکیل دهنده را برای برنامه ریزی بهتر و کنترل بودجه ترغیب کند
13. Based on the resultant, managers should enforce budgetary participation and budgetary control of members.
[ترجمه ترگمان]براساس این نتیجه، مدیران باید مشارکت بودجه ای و کنترل بودجه ای اعضا را اعمال کنند
[ترجمه گوگل]بر اساس نتیجه، مدیران باید مشارکت بودجه و کنترل بودجه اعضای خود را اعمال کنند
[ترجمه گوگل]بر اساس نتیجه، مدیران باید مشارکت بودجه و کنترل بودجه اعضای خود را اعمال کنند
کلمات دیگر: