کلمه جو
صفحه اصلی

depositor


معنی : کسیکه پول در بانک میگذارد
معانی دیگر : گذارنده (وجه به حساب بانکی)، سپارشگر، سپارگر، سپارنده، ودیعه گذار، سپرده گذار

انگلیسی به فارسی

کسی که پول در بانک می‌گذارد


سپرده گذار، کسیکه پول در بانک میگذارد


انگلیسی به انگلیسی

• one who deposits, one who places in trust

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] دارنده حساب
[حقوق] امانت گذار، مودع، سپرده گذار
[ریاضیات] امانت گذار، صاحب سپرده

مترادف و متضاد

کسیکه پول در بانک میگذارد (اسم)
depositor

جملات نمونه

1. Gold-leafed lobbies do not draw depositors.
[ترجمه ترگمان]لابی طلا، سپرده گذاران را جذب نمی کند
[ترجمه گوگل]لابی های طلایی سپرده گذاران را جلب نمی کند

2. A spokesman denied the bank was insolvent, but depositors are rushing to withdraw their money.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو انکار کرد که بانک ورشکسته شده است، اما سپرده گذاران به دنبال گرفتن پول خود هستند
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی این بانک را انکار کرد که ورشکست شد، اما سپرده گذاران عجله می کنند تا پول خود را برداشت کنند

3. Some special provision has to be made for depositors who are nominees or trustees.
[ترجمه ترگمان]برخی از مقررات خاص باید برای سپرده گذاران ایجاد شود که نامزد یا امین هستند
[ترجمه گوگل]برای سپرده گذاران که نامزد یا وکیل هستند، باید برخی از مقررات خاصی را انجام داد

4. Tod is a big depositor in the bank where fear is kept.
[ترجمه ترگمان]مرگ والنشتاین یک depositor بزرگ در بانک است که در آن ترس نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]Tod است سپرده بزرگ در بانک که در آن ترس حفظ شده است

5. Money from the fund was payable to depositors on the insolvency of a recognised bank or licensed institution.
[ترجمه ترگمان]پول جمع آوری شده از صندوق به سپرده گذاران در پرداخت بدهی یک بانک به رسمیت شناخته شده و یا موسسات دارای مجوز قابل پرداخت بود
[ترجمه گوگل]پول از صندوق به سپرده گذاران در مورد ورشکستگی بانک شناخته شده یا موسسه مجاز پرداخت می شود

6. Crowds of angry, panicky depositors threw stones at government buildings and police.
[ترجمه ترگمان]افراد خشمگین و ترسو به ساختمان های دولتی و پلیس سنگ پرتاب کردند
[ترجمه گوگل]توده های خشمگین، سپرده گذاران پانکیک سنگ ها را در ساختمان های دولتی و پلیس انداختند

7. A depositor was to be paid three-quarters of the amount of his deposit, but limited to a maximum deposit of £000.
[ترجمه ترگمان]یک depositor باید سه چهارم از مبلغ ودیعه خود را پرداخت کند، اما به حداکثر deposit پوند محدود می شد
[ترجمه گوگل]سپرده گذار سه چهارم مبلغ سپرده خود را پرداخت می کند، اما محدود به حداکثر سپرده 000 پوند است

8. However, depositors would generally get lower returns and potential borrowers would find loans more expensive.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سپرده گذاران معمولا بازده کمتری خواهند داشت و وام گیرندگان بالقوه وام هایی را گران تر خواهند یافت
[ترجمه گوگل]با این حال، سپرده گذاران عموما درآمد کمتری دریافت می کنند و وام گیرندگان بالقوه وام های گران تر را پیدا خواهند کرد

9. Mr Darling said depositors were bound to feel bitter at their treatment.
[ترجمه ترگمان]آقای عزیزم گفت که سپرده گذاران موظف بودند در رفتار خود احساس تلخی کنند
[ترجمه گوگل]آقای دارلینگ گفت که سپرده گذاران مجبور بودند در درمان خود تلخ شوند

10. In addition to channelling funds from depositors to borrowers, certain financial institutions have another important function.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر رساندن بودجه از سپرده گذاران به وام گیرندگان، موسسات مالی خاص یک تابع مهم دیگر دارند
[ترجمه گوگل]علاوه بر انتقال صندوق ها از سپرده گذاران به وام گیرندگان، موسسات مالی خاص نیز فعالیت دیگری دارند

11. Other depositors may be willing to deposit data for reasons of altruism.
[ترجمه ترگمان]سایر سپرده گذاران ممکن است مایل به سپردن داده ها به دلایل نوع دوستی باشند
[ترجمه گوگل]دیگر سپرده گذاران ممکن است مایل به سپرده گذاری داده ها به دلایل بلایای طبیعی باشند

12. Where the depositor violates the previous paragraph, the warehouser may reject the goods and may also take the appropriate measures to prevent loss at the depositor's expense.
[ترجمه ترگمان]در جاییکه the تخطی از پاراگراف قبلی را نقض می کند، the ممکن است کالا را رد کند و همچنین ممکن است اقدام های لازم را برای جلوگیری از از دست دادن هزینه depositor انجام دهد
[ترجمه گوگل]جایی که سپرده گذار پاراگراف قبلی را نقض می کند، انبارها ممکن است کالا را رد کنند و همچنین ممکن است اقدامات لازم را برای جلوگیری از زیان در هزینه های سپرده گذاران انجام دهند

13. The depositor shall pay the safekeeping fee to the depository in accordance with the contract.
[ترجمه ترگمان]The باید هزینه نگهداری را به انبار مطابق با قرارداد پرداخت کند
[ترجمه گوگل]سپرده گذار باید مبلغ نگهداری را به واریز بر اساس قرارداد پرداخت کند

14. To the depositor, may produce one balanced with to the effect which flushes.
[ترجمه ترگمان]برای the، ممکن است یک تعادل را با اثر سرخ شدن ایجاد کند
[ترجمه گوگل]به سپرده گذار، ممکن است یک اثر متعادل را با تأثیری که فلاشینگ دارد، تولید کند

Depositors had formed a line in front of the window.

افرادی که پول به حساب گذاشته بودند، جلو گیشه صف کشیده بودند.


پیشنهاد کاربران

depositor ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: تقسیم گر 1
تعریف: افزاره ای برای تقسیم کردن و قرار دادن حجمی از مواد در محل های موردنظر که انواع گوناگون دارد


کلمات دیگر: