1. average yield per acre of land
برداشت متوسط از هر جریب زمین
2. an average student
شاگرد متوسط
3. below average
کمتر از حد وسط،زیر میانگین
4. the average amount of rainfall in rasht
میزان میانه ی (متوسط) باران در رشت
5. the average of 11,14 and 20 is 15
میانگین 11 و 14 و 20 عبارت است از 15.
6. the average rental for each room is $ 50
میانگین اجاره ی هر اتاق 50 دلار است.
7. the average wage of an unskilled laborer is $ 6 per hour
مزد متوسط عمله ی ساده،شش دلار در ساعت است.
8. above average
بالاتر از میانگین،بالاتر از حد متوسط
9. his grade-point average is b
میانگین نمرات او ((ب)) است.
10. the boat's average speed is ten knots
سرعت متوسط قایق ده گره است.
11. the students average nine years of age
سن متوسط شاگردان نه سال است.
12. a notch below average
یک پله از متوسط پایین تر
13. what is the average depth of this river?
عمق متوسط این دریاچه چقدر است ؟
14. her intelligence is above average
هوش او بالاتر از حد متوسط است.
15. abbas was well up to the average of his class
عباس با میانگین کلاس خود کاملا برابر بود.
16. the problems and dubieties of an average individual
مسایل و تردیدهای یک فرد معمولی
17. Their research shows that the average individual watches around three and a half hours of television per day.
[ترجمه فریبا] تحقیقات آنها نشان می دهد که هر فرد به طور متوسط روزانه حدود سه ساعت و نیم تلویزیون تماشا می کند.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات آن ها نشان می دهد که افراد متوسط در هر روز سه ساعت و نیم ساعت تلویزیون تماشا می کنند
[ترجمه گوگل]تحقیقات آنها نشان می دهد که افراد به طور متوسط در طول روز حدود سه ساعت و نیم ساعت از تلویزیون تماشا می کنند
18. My fish average 2 lb 8 oz and I've had two eight-pounders.
[ترجمه ترگمان]ماهی من به طور متوسط ۲ پوند بود و من دو eight داشتم
[ترجمه گوگل]ماهی من به طور متوسط 2 پوند 8 اونس بود و دو تا هشت پوند داشتم
19. The average output of the factory is 20 cars a day.
[ترجمه ترگمان]متوسط خروجی این کارخانه ۲۰ اتومبیل در روز است
[ترجمه گوگل]متوسط خروجی کارخانه 20 اتومبیل در روز است
20. The average yearly increment in labour productivity in industry was 5 per cent.
[ترجمه ترگمان]میانگین افزایش سالانه بهره وری نیروی کار در صنعت ۵ درصد بود
[ترجمه گوگل]رشد متوسط سالانه در بهره وری کار در صنعت 5 درصد بود
21. The average of the three numbers and 20 is because the total of and 20 is 39[Sentence dictionary], and 39 divided by 3 is
[ترجمه ترگمان]میانگین این سه عدد و ۲۰ به این دلیل است که در مجموع ۲۰ و ۲۰ است و ۳۹ تقسیم بر ۳ است
[ترجمه گوگل]به طور متوسط سه عدد و 20 عدد است به این دلیل که مجموع و 20 عدد 39 [دیکشنری حکم] است و 39 عدد به 3 عدد است
22. The average weight of a baby at birth is just over seven pounds.
[ترجمه ترگمان]میانگین وزن یک نوزاد در هنگام تولد بیش از ۷ پوند است
[ترجمه گوگل]میانگین وزن نوزاد در هنگام تولد فقط بیش از هفت پوند است
23. The average turnaround for a passport application is six working days.
[ترجمه ترگمان]میانگین برگشت برای درخواست پاسپورت، شش روز کاری است
[ترجمه گوگل]میانگین تقاضا برای گذرنامه شش روز کاری است
24. What's the average snowfall for this region?
[ترجمه ترگمان]میانگین برف برای این منطقه چیست؟
[ترجمه گوگل]متوسط بارش برف این منطقه چیست؟