1. his assignment as vice-consul in tabriz
برگماشته شدن او به عنوان نایب قنسول در تبریز
2. the assignment of each employee's duties
تعیین مسئولیت هر یک از کارمندان
3. the assignment of land to landless farmers
تقسیم زمین میان کشاورزان بی زمین
4. the reporter's assignment was to interview the congressman
وظیفه ی محوله به خبرنگار عبارت بود از مصاحبه با نماینده ی کنگره
5. She's gone to Italy on a special assignment.
[ترجمه ATIEH] او برای یک ماموریت ویژه به ایتالیا رفته است
[ترجمه زینب زرمسلک] برای یک ماموریت ویژه به ایتالیا رفته است.
[ترجمه ترگمان]او با یک ماموریت ویژه به ایتالیا رفته است
[ترجمه گوگل]او به یک تخصیص ویژه به ایتالیا رفته است
6. Why did you take on this assignment if you're so busy?
[ترجمه زینب زرمسلک] اگر سرت اینقدر شلوغه، چرا این کار رو پذیرفتی؟
[ترجمه ترگمان]اگه سرت شلوغ بود چرا این ماموریت رو قبول کردی؟
[ترجمه گوگل]چرا این تخصیص را گرفتی، اگر شما خیلی مشغول هستید؟
7. He has got a new assignment for you.
[ترجمه ترگمان]اون یه ماموریت جدید برای تو داره
[ترجمه گوگل]او برای شما یک وظیفه جدید دریافت کرده است
8. I've been working at my assignment all day.
[ترجمه ترگمان]تمام روز توی ماموریت هام کار می کردم
[ترجمه گوگل]من در تمام روز من کار خود را انجام داده ام
9. You'll need to calculate how much time the assignment will take.
[ترجمه ترگمان]باید محاسبه کنید که این تکلیف چقدر زمان می برد
[ترجمه گوگل]شما باید محاسبه کنید که چه مدت زمان اختصاص داده شده را خواهد گرفت
10. The photographer is on assignment in China at the moment.
[ترجمه ترگمان]عکاس در حال حاضر در حال کار در چین است
[ترجمه گوگل]عکاس در حال حاضر در چین اختصاص دارد
11. He might soon pack up his assignment and return to the United States.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است به زودی ماموریت خود را به پایان برساند و به آمریکا باز گردد
[ترجمه گوگل]او ممکن است زودتر از وظایف خود بگذرد و به ایالات متحده بازگردد
12. She banged away all day at her assignment.
[ترجمه ترگمان] اون تمام روز رو توی ماموریت خودش خراب کرد
[ترجمه گوگل]او در تمام دوران تحصیلش به شدت ضرب دید
13. I'm sorry my assignment isn't finished. The thing is, I've had a lot of other work this week.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که ماموریت هام تموم نشده مساله اینه که من این هفته کاره ای دیگه ای داشتم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که تکلیف من تمام نشده است این چیزیست که من این هفته کارهای زیادی انجام داده ام
14. My boss has given me a tough job/assignment.
[ترجمه ترگمان]رئیسم شغل و ماموریت سختی به من داده است
[ترجمه گوگل]رئیس من به من سخت کار / تکلیف داده است
15. Your assignment is to dissect the poem.
[ترجمه ترگمان]وظیفه تو تشریح این شعر است
[ترجمه گوگل]وظیفه شما این است که شعر را تجزیه کنید
16. She is in Greece on an assignment for one of the Sunday newspapers.
[ترجمه ترگمان]او در یونان در ماموریتی برای یکی از روزنامه های یکشنبه قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در یونان یک وظیفه برای یکی از روزنامه های روز یکشنبه است