کلمه جو
صفحه اصلی

assessment


معنی : ارزیابی، تقویم، تخمین، تشخیص، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات
معانی دیگر : برآورد، سنجش، بر انداز، مبلغ مالیات یا جریمه یا برآورد

انگلیسی به فارسی

ارزیابی، تقویم، برآورد، تخمین


(قیمت، مزد) تعیین، (مالیات، جریمه) بریدن


(مجازی) ارزشیابی، سنجش


ارزیابی، تشخیص، تخمین، براورد، اظهارنظر، تعیین مالیات، وضع مالیات، تقویم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the amount of a tax, fine, or the like that is assessed.

(2) تعریف: a judgment or evaluation.
مشابه: appraisal, calculation, estimate, estimation, judgment, verdict

- What is your assessment of the situation?
[ترجمه ترگمان] ارزیابی شما از وضعیت چیست؟
[ترجمه گوگل] ارزیابی شما از وضعیت چیست؟

(3) تعریف: the act or process of assessing; valuation.
مشابه: appraisal, estimation, judgment

• estimation, appraisal (of worth)
an assessment is the consideration and judgement of someone or something.
an assessment of the amount of something is a calculation or estimate of that amount.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سنجش
[عمران و معماری] اررشیابی - ارزیابی
[صنعت] ارزیابی - اغلب بعنوان مترادف evaluation بکار می رود. اغلب به رویکردی اطلاق می شود که اندازه گیری هایی را بدون انجام داوری در مورد آنها گزارش می کند.
[حقوق] تقویم، ارزیابی، برگ تشخیص مالیاتی، مبلغ مالیات متعلقه، تشخیص میزان مالیات، خسارت و نظیر آن، وضع مالیات
[ریاضیات] تخمین، تشخیص، تعیین، ارزیابی، برآورد، سنجش، مالیات بندی، اظهار نظر
[آمار] ارزیابی

مترادف و متضاد

ارزیابی (اسم)
estimate, cost accounting, indiction, appraisal, evaluation, assessment, valuation, appraisement

تقویم (اسم)
estimate, calendar, appraisal, assessment, valuation

تخمین (اسم)
approximation, estimate, guess, conjecture, surmise, assessment, estimation

تشخیص (اسم)
specification, discernment, assessment, diagnosis, recognition, distinction, contradistinction, denotation

براورد (اسم)
calculation, estimate, assessment, estimation, survey

اظهارنظر (اسم)
assessment

تعیین مالیات (اسم)
assessment

وضع مالیات (اسم)
levy, assessment, taxation

evaluation


Synonyms: appraisal, computation, determination, estimate, estimation, judgment, rating, reckoning, valuation, value judgment


assignment of fee, amount


Synonyms: appraisal, charge, demand, duty, estimate, fee, levy, rate, rating, tariff, tax, taxation, toll, valuation


جملات نمونه

1. an assessment of mr. jamali's character
برآوردی از شخصیت آقای جمالی

2. an assessment of the country's financial needs
ارزیابی نیازهای مالی کشور

3. tax assessment
تعیین مالیات

4. a critical assessment of neema's works
ارزیابی هنرسنجانه ی آثار نیما

5. what is your assessment of the losses?
برآورد شما از (میزان) خسارات چیست ؟

6. The Defense Secretary gave an upbeat assessment of the war so far.
[ترجمه ترگمان]وزیر دفاع تا کنون به یک ارزیابی خوش بینانه از این جنگ پرداخته است
[ترجمه گوگل]وزیر دفاع تا کنون ارزیابی خوبی از جنگ داشته است

7. There is little assessment of the damage to the natural environment.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی کمی از خسارت به محیط طبیعی وجود دارد
[ترجمه گوگل]ارزیابی کمی از آسیب به محیط طبیعی وجود دارد

8. This is a very perceptive assessment of the situation.
[ترجمه ترگمان]این یک ارزیابی هوشمندانه از وضعیت است
[ترجمه گوگل]این یک ارزیابی بسیار آگاهانه از وضعیت است

9. An adequate environmental impact assessment was not carried out on the bypass project.
[ترجمه ترگمان]یک ارزیابی تاثیر محیطی مناسب در پروژه bypass انجام نشد
[ترجمه گوگل]ارزیابی اثربخشی اثرات زیست محیطی بر روی پروژه دور زدن صورت نگرفت

10. What is your assessment of the situation?
[ترجمه ترگمان]ارزیابی شما از وضعیت چیست؟
[ترجمه گوگل]ارزیابی شما از وضعیت چیست؟

11. The new manager carried out an assessment of the sales department.
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید ارزیابی بخش فروش را انجام داد
[ترجمه گوگل]مدیر جدید ارزیابی بخش فروش را انجام داد

12. Her assessment is based on the proposition that power corrupts.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی او براساس طرحی است که قدرت را فاسد می کند
[ترجمه گوگل]ارزیابی او بر مبنای گزاره ای است که قدرت فاسد است

13. The college has a highly formalized system of assessment.
[ترجمه ترگمان]این کالج یک سیستم بسیار رسمی برای ارزیابی دارد
[ترجمه گوگل]کالج دارای یک سیستم بسیار ارزیابی ارزیابی است

14. Needs assessment is crucial if the hospital is to deliver effective health care.
[ترجمه ترگمان]اگر بیمارستان بتواند مراقبت های بهداشتی موثر ارائه دهد، ارزیابی نیازها بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]ارزیابی نیازهای بیمار در صورتی است که بیمارستان در ارائه مراقبت های بهداشتی موثر باشد

15. The government is rejiggering some tax assessment methods.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال بررسی برخی از روش های ارزیابی مالیات است
[ترجمه گوگل]دولت تعدادی از روش های ارزیابی مالیات را بازنگری می کند

16. Role-playing situations allows a finer assessment to be made than in pen and paper exercises.
[ترجمه ترگمان]موقعیت های نقش بازی اجازه می دهد که ارزیابی بهتری نسبت به تمرینات قلم و کاغذ انجام شود
[ترجمه گوگل]موقعیت های بازی در بازی اجازه می دهد تا ارزیابی دقیق تر از تمرینات قلم و کاغذ انجام شود

17. He wrote a very generous assessment of my work.
[ترجمه ترگمان]او یک ارزیابی بسیار سخاوتمندانه از کار من نوشت
[ترجمه گوگل]او یک ارزیابی بسیار سخاوتمندانه از کار من نوشت

18. He is currently focusing on assessment and development.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر بر روی ارزیابی و توسعه متمرکز است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر بر ارزیابی و توسعه متمرکز است

an assessment of the country's financial needs

ارزیابی نیازهای مالی کشور


a critical assessment of Neema's works

ارزیابی هنرسنجانه‌ی آثار نیما


what is your assessment of the losses?

برآورد شما از (میزان) خسارات چیست؟


اصطلاحات

tax assessment

تعیین مالیات


پیشنهاد کاربران

ارزشیابی

ارزیابی

برآورد، تخمین، تشخیص، تعیین

بررسی

محاسبه

ارزیابی , برآورد

# baseline assessment
# What is your assessment of the situation?
# His assessment of the economic situation
# Their assessments of production costs were inaccurate


کلمات دیگر: