کلمه جو
صفحه اصلی

collusion


معنی : سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند
معانی دیگر : (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه

انگلیسی به فارسی

ساخت و پاخت، تبانی، سازش، هم‌نیرنگ، بست و بند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of colluding.
مترادف: conniving, conspiring, plotting, scheming
مشابه: cahoots, complicity, contrivance, intrigue, partnership

- They lived well during the brutal occupation, and people suspected them of collusion with the enemy.
[ترجمه ترگمان] آن ها در طول اشغال وحشیانه بخوبی زندگی می کردند و مردم از تبانی با دشمن مشکوک بودند
[ترجمه گوگل] آنها در طول اشغال وحشیانه زندگی می کردند و مردم آنها را با همکاری با دشمن مشکوک می کردند

(2) تعریف: a secret agreement undertaken for illicit or fraudulent purposes; conspiracy.
مترادف: conspiracy, intrigue, plot, scheme
مشابه: cabal, connivance, contrivance

• conspiracy; agreement formed with the intent to defraud (law)
collusion is secret or illegal cooperation, especially between countries or organizations; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تبانی

مترادف و متضاد

سازش (اسم)
accord, accordance, agreement, compromise, peace, collusion, complot, amity

تبانی (اسم)
collusion, cahoot

ساخت وپاخت (اسم)
collusion

هم نیرنگ (اسم)
collusion

بست و بند (اسم)
collusion

secret understanding, often with intent to defraud


Synonyms: bait and switch, bill of goods, bunco, cahoots, complicity, con game, connivance, conspiracy, craft, deceit, diddling, dodge, double-cross, fast shuffle, flam, flimflam, fradulent artifice, graft, guilt, guiltiness, gyp, intrigue, plot, racket, scam, scheme, shell game, skunk, sting, trick, whitewash


جملات نمونه

1. they acted in collusion to control the prices
آنها برای کنترل قیمت ها با هم تبانی می کردند.

2. The officials are in collusion with the criminals.
[ترجمه ترگمان]مقامات در تبانی با مجرمان هستند
[ترجمه گوگل]مقامات مخالف با جنایتکاران هستند

3. They secretly entered into collusion with the northern warlords.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مخفیانه وارد تبانی با فرماندهان جنگی شمال شدند
[ترجمه گوگل]آنها مخفیانه با جنگ سالاران شمالی به توافق رسیدند

4. He found no evidence of collusion between record companies and retailers.
[ترجمه ترگمان]او هیچ نشانه ای از تبانی بین شرکت های ضبط و خرده فروشان پیدا نکرد
[ترجمه گوگل]او هیچ شواهدی از توافق بین شرکت های ضبط و خرده فروشان نیافت

5. The police were operating in collusion with the drug dealers.
[ترجمه ترگمان]پلیس در تبانی با فروشندگان مواد مخدر فعالیت می کرد
[ترجمه گوگل]پلیس با توافق با فروشندگان مواد مخدر کار می کرد

6. There was collusion between the two witnesses .
[ترجمه ترگمان] با اون دوتا شاهد هم هم کاری داشتن
[ترجمه گوگل]توافق دو شاهد وجود داشت

7. Would he still have been in collusion with his master?
[ترجمه ترگمان]آیا او هنوز با اربابش همدست بود؟
[ترجمه گوگل]آیا او هنوز هم با استادش مخالفت کرده است؟

8. Chandler convicts himself of collusion as well: the novel focuses on the profits the Sternwoods have made in oil.
[ترجمه ترگمان]چند لر خود را به تبانی متهم کرد: این رمان بر منافع حاصل از نفت تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]چاندلر خود را از محکومیت نیز محکوم می کند و این رمان بر سود سودآور Sternwoods در روغن ساخته شده است

9. Media companies may operate tacit or explicit collusion just as easily as politicians.
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای ممکن است به سادگی و به همان راحتی سیاستمداران از تبانی آشکار و صریح عمل کنند
[ترجمه گوگل]شرکت های رسانه ای ممکن است به همان اندازه به سادگی به عنوان سیاستمداران همکاری ضمنی یا صریح را انجام دهند

10. Collusion at the company breeds collusion in the family, which breeds collusion at the company-his and hers.
[ترجمه ترگمان]collusion در این شرکت تبانی را در خانواده نشان می دهد، که تبانی را در شرکت نشان می دهد - او و او
[ترجمه گوگل]تقلب در این شرکت باعث تضعیف خانواده می شود، که باعث تضعیف در شرکت می شود - او و همسرش

11. The money lenders are often in collusion with the mafia.
[ترجمه MGV] وام دهندگان اغلب با مافیا در تبانی هستند
[ترجمه ترگمان]وام دهندگان پول اغلب در تبانی با مافیا هستند
[ترجمه گوگل]وام دهندگان پول اغلب با مافیای مخالفت می کنند

12. The manufacturers of tea and soap are in collusion.
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان چای و صابون با هم تبانی می کنند
[ترجمه گوگل]تولید کنندگان چای و صابون در همکاری هستند

13. Again, I hear the smack of collusion between Johnson and Boswell in their separate accounts of their Highland jaunt.
[ترجمه ترگمان]دوباره، صدای برخورد تبانی بین جانسن و بازول در حساب های جداگانه آن ها از Highland و Highland را شنیدم
[ترجمه گوگل]باز هم، من می شنوم اختلاس از توافق بین جانسون و Boswell در حساب های جداگانه خود را از Highland سرزده

14. This obviously stops collusion at the manufacturing stage being undone by price competition at the point of sale to the ultimate buyer.
[ترجمه ترگمان]این امر بدیهی است که تبانی در مرحله تولید با رقابت قیمت در نقطه فروش به خریدار نهایی لغو می شود
[ترجمه گوگل]این بدیهی است که توافقنامه در مرحله تولید متوقف می شود که با رقابت قیمت در نقطه فروش به خریدار نهایی متوقف شده است

They acted in collusion to control the prices.

آن‌ها برای کنترل قیمت‌ها با هم تبانی می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

زد و بند

تبانی کردن ( دست به یکی کردن )
بیشتر اوقات همراه با قیمت میاد. مثلا ثروتمندان برای کنترل قیمت باهم تبانی کردند

collusion ( اقتصاد )
واژه مصوب: تبانی 1
تعریف: هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنها


کلمات دیگر: