1. I think the only common denominator of success is hard work.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تنها مخرج مشترک موفقیت کار دشواری است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم تنها نامزدی موفقیت آمیز کار سخت است
2. Tabloid newspapers pander to the lowest common denominator.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های این روزنامه دارای پایین ترین مخرج مشترک هستند
[ترجمه گوگل]روزنامه های تابلوئید به کمترین مخرج مشترک می رسند
3. The school syllabus seems aimed at the lowest common denominator.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برنامه درسی مدارس پایین ترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برنامه درسی مدرسه به کمترین مخرج مشترک است
4. The common denominator was that we had all worked for the same company.
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار می کردیم
[ترجمه گوگل]مخرج مشترک این بود که همه ما برای یک شرکت کار می کردیم
5. The common denominator of both types of novel is the vulnerable, threatened heroine.
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک هر دو نوع رمان، فرد آسیب پذیر و تهدید کننده است
[ترجمه گوگل]مخرج مشترک هر دو نوع رمان، قهرمان آسیب پذیر و خطرناک است
6. They were united through the common denominator of suffering.
[ترجمه ترگمان]آن ها از the مشترک با هم متحد شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق مشترک مخرج رنج متحد شدند
7. Unit of account Money is used as a common denominator in which the value of things can be expressed in the market.
[ترجمه ترگمان]واحد حساب به عنوان یک مخرج مشترک استفاده می شود که در آن ارزش اشیا را می توان در بازار بیان کرد
[ترجمه گوگل]واحد حساب پول به عنوان یک مشترک است که در آن ارزش چیزها را می توان در بازار بیان کرد
8. Total commitment is the common denominator among all successful men and women. A. P. J. Abdul Kalam
[ترجمه ترگمان]تعهد کلی، مخرج مشترک میان همه مردان و زنان موفق است الف پی جی Abdul
[ترجمه گوگل]تعهدات عام مشترکین در میان تمام مردان و زنان موفق است A P J Abdul Kalam
9. The common denominator in all those searches for ever-more original and authentic sites of creativity was the unconscious.
[ترجمه ترگمان]مخرج مشترک همه آن جستجوها برای اولین و اصیل تر از سایت های معتبر و معتبر ناخودآگاه، ناخودآگاه بود
[ترجمه گوگل]مخرج مشترک در همه این جستجوها برای سایتهای اصلی و معتبر خلاقیت، ناخودآگاه بود
10. But in avid pursuit of the lowest common denominator, Fox became a catalyst in the coarsening of popular culture.
[ترجمه ترگمان]اما با دنبال کردن پایین ترین مخرج مشترک، فاکس به کاتالیزور در فرهنگ عامه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]اما در پیروی مشتاقانه کمترین مخرج مشترک، فاکس به عنوان یک کاتالیزور در ترویج فرهنگ مردمی تبدیل شد
11. The band's vulgar lyrics appeal to the lowest common denominator.
[ترجمه ترگمان]متن مبتذل این گروه از پایین ترین مخرج مشترک برخوردار است
[ترجمه گوگل]اشعار ضعیف گروه بیهوده تر از پایین ترین علامت مشترک است
12. The common denominator in these two election campaigns was money.
[ترجمه ترگمان]وجه مشترک در این دو کمپین انتخاباتی، پول بود
[ترجمه گوگل]نامزد مشترک در این دو انتخابات پولی بود
13. Besides Clinton, the common denominator in the 1992 and 1996 races is Buchanan.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلینتون، این مخرج مشترک در مسابقات سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ بیوکنن است
[ترجمه گوگل]علاوه بر کلینتون، مشترکین در مسابقات 1992 و 1996 بوخانان هستند
14. Matters of judgement reduced to the lowest common denominator acceptable to a majority of the voters.
[ترجمه ترگمان]مسائل قضاوت نسبت به پایین ترین مخرج مشترک برای اکثریت رای دهندگان کاهش یافت
[ترجمه گوگل]مسائل قضائی به پایین ترین علامت مشترک که اکثریت رای دهندگان قابل قبول است، کاهش یافته است
15. Hence developers only have access to the lowest common denominator set of features.
[ترجمه ترگمان]بنابراین توسعه دهندگان تنها به پایین ترین مخرج مشترک ویژگی ها دسترسی دارند
[ترجمه گوگل]از این رو توسعه دهندگان فقط دسترسی به پایین ترین مجموعه ی مشترک یارانه ها را دارند