سوارکشتی شدن
embarkation
سوارکشتی شدن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of embarking.
• act of boarding a boat, going aboard, putting on board a ship
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] عزیمت با کشتی ؛ حمل با کشتی
جملات نمونه
1. Embarkation was scheduled for just after 4 pm.
[ترجمه ترگمان]این برنامه قرار بود درست بعد از ۴ بعد از ظهر به پایان برسد
[ترجمه گوگل]تعطیلات فقط بعد از ساعت 4 بعدازظهر بود
[ترجمه گوگل]تعطیلات فقط بعد از ساعت 4 بعدازظهر بود
2. You'll be asked for those documents on embarkation.
[ترجمه ترگمان]تو از اون اسناد در embarkation درخواست خواهی کرد
[ترجمه گوگل]از شما خواسته خواهد شد برای آن اسناد در هنگام فرود
[ترجمه گوگل]از شما خواسته خواهد شد برای آن اسناد در هنگام فرود
3. Embarkation will be at 14:20 hours.
[ترجمه ترگمان]Embarkation ساعت ۱۴: ۲۰ ساعت برگزار می شود
[ترجمه گوگل]تعطیلات در ساعت 14:20 برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]تعطیلات در ساعت 14:20 برگزار خواهد شد
4. Goldilocks' embarkation on her voyage of self-discovery begins with her trying to peek into the bears' house.
[ترجمه ترگمان]Goldilocks که در سفر خود با کشتی عازم شد با تلاش او شروع به نگاه کردن به داخل خانه خرس ها کرد
[ترجمه گوگل]قایقرانی Goldilocks در سفر خود به خود کشف آغاز می شود با تلاش برای نگاه کردن به خانه خرس ها
[ترجمه گوگل]قایقرانی Goldilocks در سفر خود به خود کشف آغاز می شود با تلاش برای نگاه کردن به خانه خرس ها
5. There are around 30 ports of embarkation in America alone.
[ترجمه ترگمان]تنها در آمریکا حدود ۳۰ بندر وجود دارد
[ترجمه گوگل]در آمریکا فقط 30 فروند شناور در این کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]در آمریکا فقط 30 فروند شناور در این کشور وجود دارد
6. Lisbon became the great embarkation point.
[ترجمه ترگمان]لیسبون به بندر بزرگ embarkation تبدیل شد
[ترجمه گوگل]لیسبون نقطه عطفی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]لیسبون نقطه عطفی بزرگ بود
7. Plese give me an embarkation card and custom declarario form.
[ترجمه ترگمان]Plese به من یک کارت embarkation و فرم declarario سفارش بده
[ترجمه گوگل]Plese به من یک کارت ویزیت و فرم سفارشی بدهد
[ترجمه گوگل]Plese به من یک کارت ویزیت و فرم سفارشی بدهد
8. May I have another embarkation card?
[ترجمه ترگمان]میشه یه کارت بارگیری دیگه هم داشته باشم؟
[ترجمه گوگل]ممکن است کارت دیگری برای ورود به مسافرت داشته باشم؟
[ترجمه گوگل]ممکن است کارت دیگری برای ورود به مسافرت داشته باشم؟
9. Please write your address on your embarkation card.
[ترجمه ترگمان]لطفا نشانی خود را روی کارت your بنویسید
[ترجمه گوگل]لطفا آدرس خود را در کارت ورودی خود بنویسید
[ترجمه گوگل]لطفا آدرس خود را در کارت ورودی خود بنویسید
10. Fast embarkation, have river heart thief here, cannot long stop.
[ترجمه ترگمان]سریع حرکت کنید، اینجا دزد قلبی داشته باشید، اینجا توقف طولانی نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]راه اندازی سریع، دزد قلب رودخانه در اینجا، نمی تواند طولانی متوقف شود
[ترجمه گوگل]راه اندازی سریع، دزد قلب رودخانه در اینجا، نمی تواند طولانی متوقف شود
11. Passport and embarkation card, please.
[ترجمه ترگمان] پاسپورت و کارت embarkation، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا پاسپورت و کارت ورودی
[ترجمه گوگل]لطفا پاسپورت و کارت ورودی
12. Passport and Embarkation Card, please.
[ترجمه ترگمان]لطفا کارت گذرنامه و Embarkation را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]پاسپورت و کارت اعتباری لطفا
[ترجمه گوگل]پاسپورت و کارت اعتباری لطفا
13. The engine allows shutdown just 30 seconds after landing and the rotor brake means safe passenger embarkation shortly afterwards.
[ترجمه ترگمان]موتور این کار را فقط ۳۰ ثانیه بعد از رسیدن به اسکله مجاز می کند و بلافاصله پس از آن ترمز روتور به معنای تخلیه ایمن مسافر است
[ترجمه گوگل]موتور اجازه می دهد تا خاموش شدن فقط 30 ثانیه پس از فرود و ترمز روتور به معنای راه اندازی مسافر ایمن به زودی پس از آن
[ترجمه گوگل]موتور اجازه می دهد تا خاموش شدن فقط 30 ثانیه پس از فرود و ترمز روتور به معنای راه اندازی مسافر ایمن به زودی پس از آن
14. On today's cruise ships, you have to have a lifeboat drill within twenty - four hours of embarkation.
[ترجمه ترگمان]در کشتی های تفریحی امروز، شما باید یک دریل قایق نجات در عرض بیست و چهار ساعت سوار بر بارگیری داشته باشید
[ترجمه گوگل]در کشتی های کروز امروز، شما باید در طول بیست و چهار ساعت پس از فرو بردن یک مته یخچال قایقرانی داشته باشید
[ترجمه گوگل]در کشتی های کروز امروز، شما باید در طول بیست و چهار ساعت پس از فرو بردن یک مته یخچال قایقرانی داشته باشید
پیشنهاد کاربران
سوار کشتی شدن
عزیمت، رهسپاری
embarkation ( حملونقل دریایی )
واژه مصوب: سوار شدن
تعریف: فرایندی که در طی آن خدمه و مسافران وارد کشتی می شوند |||متـ . سوارش1
واژه مصوب: سوار شدن
تعریف: فرایندی که در طی آن خدمه و مسافران وارد کشتی می شوند |||متـ . سوارش1
کلمات دیگر: