1. i have a buyer for your house
برای منزلتان خریداری دارم.
2. we offer the buyer good value at the right price
ما به خریدار مرغوبیت و قیمت مناسب عرضه می کنیم.
3. Let the buyer beware.
[ترجمه ترگمان]بگذار خریدار مراقب باشد
[ترجمه گوگل]اجازه دهید خریدار مراقب باشید
4. The buyer was convinced of the salesman's integrity.
[ترجمه ترگمان]فروشنده به صداقت فروشنده اطمینان داشت
[ترجمه گوگل]خریدار از اطمینان فروشنده مطمئن بود
5. In theory, the buyer could ask the seller to have a test carried out.
[ترجمه ترگمان]در تیوری، خریدار می تواند از فروشنده بخواهد که آزمایشی انجام دهد
[ترجمه گوگل]در تئوری، خریدار می تواند از فروشنده بخواهد که تست انجام شود
6. These clauses form part of the contract between buyer and seller.
[ترجمه ترگمان]این بندها بخشی از قرارداد بین خریدار و فروشنده را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]این مفاد بخشی از قرارداد بین خریدار و فروشنده است
7. The company still hopes to find a buyer, but the future looks bleak .
[ترجمه ترگمان]این شرکت هنوز امیدوار است که خریدار را پیدا کند، اما آینده تیره به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنان امیدوار است که یک خریدار را پیدا کند اما آینده به نظر می رسد دلربا است
8. The buyer missed the boat and never got the house when he offered too low a bid.
[ترجمه ترگمان]فروشنده قایق را از دست داد و وقتی که پیشنهاد یک پیشنهاد کوتاه را داد، هیچ وقت خانه را پیدا نکرد
[ترجمه گوگل]خریدار قایق را از دست داد و هرگز خانه را از زمانی که پیشنهادش کم بود پیشنهاد داد
9. She's the buyer for a stylish boutique in Dublin.
[ترجمه ترگمان]او خریدار یک بوتیک شیک در دوبلین است
[ترجمه گوگل]او خرید یک بوتیک شیک در دوبلین است
10. He demanded payment of the buyer.
[ترجمه ترگمان]پول خریدار را خواست
[ترجمه گوگل]او خواستار پرداخت خریدار شد
11. With no buyer in sight for the company as a whole, the vultures started to circle.
[ترجمه ترگمان]با اینکه هیچ مشتری برای شرکت در نظر گرفتن شرکت نداشت، the شروع به چرخیدن کردند
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچ یک از خریدارها برای این شرکت به طور کلی دیده نمی شود، صدف ها شروع به چرخاندن می کنند
12. He trotted out the horse for the buyer to watch.
[ترجمه ترگمان]اسب را به طرف خریدار یورتمه رفت تا تماشا کند
[ترجمه گوگل]او برای خریدار تماشا کرد
13. Make the extra effort to impress the buyer and you will be rewarded with a quicker sale.
[ترجمه ترگمان]تلاش بیشتری کنید تا خریدار را تحت تاثیر قرار دهید و به یک فروش سریع تر پاداش خواهید داد
[ترجمه گوگل]تلاش بیشتری برای تحت تاثیر قرار دادن خریدار انجام دهید و با فروش سریعتر پاداش دهید
14. He's still looking for a buyer for his house.
[ترجمه ترگمان]او هنوز دنبال یک خریدار برای خانه اش است
[ترجمه گوگل]او هنوز هم به دنبال خریدار برای خانه اش است
15. The house seller may try to play one buyer off against another, to raise the price.
[ترجمه ترگمان]فروشنده خانه ممکن است سعی کند که یک خریدار را در برابر دیگری بازی کند، تا قیمت را بالا ببرد
[ترجمه گوگل]فروشنده خانه می تواند سعی کند یک خریدار را در برابر دیگر بازی کند تا قیمت را افزایش دهد