کلمه جو
صفحه اصلی

cost effective


(بازرگانی و حسابداری) سودآور، مقرون به صرفه، کارآمد هزینه، هزینه کاه

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cost-effectiveness (n.)
• : تعریف: producing optimum results for the amount spent; efficient or economical.
مشابه: economical

- a cost-effective transit system
[ترجمه ترگمان] یک سیستم حمل و نقل مقرون به صرفه
[ترجمه گوگل] سیستم حمل و نقل مقرون به صرفه

• productiveness in relation to cost
something that is cost-effective saves or makes a lot of money in comparison with the costs involved.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اثربخشی

جملات نمونه

1. The procedure is quick, easy to use and cost effective.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این روش سریع و آسان است و مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]روش سریع، آسان برای استفاده و مقرون به صرفه است

2. All evidence points to ecological technology being cost effective, if not shockingly profitable.
[ترجمه ترگمان]همه شواهد حاکی از آن است که فن آوری اکولوژیکی، اگر به طور shockingly سودآور نباشد، مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]همه شواهد نشان می دهد که فناوری های زیست محیطی با هزینه ای موثر، اگر نه به طرز شگفت انگیزی سود آور است

3. This is not terribly cost effective, however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این خیلی مقرون به صرفه نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، این بسیار گران نیست

4. They could be channelled into a more cost effective cancer prevention scheme.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به یک طرح پیش گیری موثر از سرطان هدایت شوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند به یک طرح پیشگیری از ابتلا به سرطان ارزان تر هدایت شوند

5. In-house lawyers increasingly regard the efficient and cost effective outsourcing and managing of external resources as a key discipline.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، وکلای خانگی به طور فزاینده ای، برون سپاری موثر و مدیریت منابع خارجی را به عنوان یک نظم کلیدی در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل]وکلای داخلی به طور فزاینده ای بر منابع انسانی کارآمد و مقرون به صرفه و مدیریت منابع خارجی را به عنوان یک نظم کلیدی در نظر می گیرند

6. Designed to be easy to use and cost effective in applications that require the use of hybrid or board-level solutions.
[ترجمه ترگمان]استفاده آسان و مقرون به صرفه در کاربردهایی که نیازمند استفاده از راه حل های ترکیبی یا تخته ای است
[ترجمه گوگل]طراحی شده برای استفاده آسان و مقرون به صرفه در برنامه های کاربردی که نیاز به استفاده از راه حل های ترکیبی یا سطح هیئت مدیره است

7. Clean energy is cost effective for governments and enterprises.
[ترجمه ترگمان]انرژی پاک برای دولت ها و شرکت ها مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]انرژی پاک برای دولت ها و موسسات موثر است

8. We can supply good quality products, cost effective price and good service to our customers.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم محصولات با کیفیت خوب، قیمت موثر و خدمات خوب را به مشتریان خود عرضه کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم محصولات با کیفیت بالا، قیمت مقرون به صرفه و خدمات خوب را به مشتریان خود عرضه کنیم

9. The government said it wanted to overhaul the employment training scheme to make it cost effective.
[ترجمه ترگمان]دولت گفته است که می خواهد برنامه آموزشی استخدام را بهبود بخشد تا این طرح مقرون به صرفه شود
[ترجمه گوگل]دولت اظهار داشت که قصد دارد تا برنامه آموزش اشتغال را اصلاح کند تا آن را با هزینه موثر سازد

10. Consequently, the widescale sanatorium service was doomed, an enormously cost effective benefit for both developing and developed countries.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، خدمات آسایشگاه widescale محکوم به فنا بود و سود بسیار زیادی برای کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بود
[ترجمه گوگل]در نتیجه، خدمات آسایشگاه گسترده، محکوم به هزینه بسیار موثری برای کشورهای توسعه یافته و توسعه یافته بود

11. The Government's aim is to increase flexibility of delivery and make college education more cost effective.
[ترجمه ترگمان]هدف دولت، افزایش انعطاف تحویل و ایجاد هزینه تحصیل دانشگاهی است
[ترجمه گوگل]هدف دولت این است که انعطاف پذیری را افزایش دهیم و تحصیلات دانشگاهی را با هزینه بیشتری مواجه سازیم

12. By ensuring that only the most promising designs enter the wind tunnel, it has made physical evaluation more cost effective.
[ترجمه ترگمان]با اطمینان از اینکه تنها طرح های نویدبخش ورود به تونل باد، ارزیابی فیزیکی را موثرتر می کند
[ترجمه گوگل]با اطمینان از این که تنها طرح های امیدوار کننده به تونل باد می آیند، ارزیابی فیزیکی را مقرون به صرفه تر ساخته است

13. Selling direct, by mail order and on the telephone, is cost effective, which means low prices for recession-strapped customers.
[ترجمه ترگمان]فروش مستقیم، با سفارش پستی و تلفن، مقرون به صرفه است که به معنی قیمت های پایین برای مشتریان با رکود اقتصادی است
[ترجمه گوگل]فروش مستقیم، از طریق پست و تلفن، مقرون به صرفه است، که به معنی قیمت پایین برای مشتریان رقیب است

14. We offer a free consultancy service to advise on the most appropriate and cost effective ways of meeting your money transmission needs.
[ترجمه ترگمان]ما یک سرویس مشاوره رایگان برای مشاوره در مورد مناسب ترین و هزینه موثر برآورده کردن نیازهای انتقال پول تان ارائه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما خدمات مشاوره ای رایگان ارائه می دهیم تا توصیه های مربوط به مناسب ترین و مقرون به صرفه ترین روش های تامین نیازهای پول شما را تامین نماییم

پیشنهاد کاربران

Economical

مقرون به صرفه ، ارزان

مقرون به صرفه


کلمات دیگر: