1. a deep drawer
کشو گود،کشو تودار
2. a desk drawer
کشو میز تحریر
3. a false drawer
کشو کاذب
4. a locked drawer
کشوی قفل شده
5. the top drawer
کشو بالایی
6. he jerked the drawer open and broke its handle
کشو را با تکان باز کرد و دستگیره ی آن را شکست.
7. she flipped the drawer shut
با یک تکان کشو را بست.
8. the top left drawer of the desk
کشو دست چپ و بالای میز
9. the top right drawer of my desk
کشو بالا و دست راست میز من
10. to pull a drawer
کشو را کشیدن
11. put the files in the drawer
پرونده ها را در کشو بگذار.
12. the table had a secret drawer
میز دارای یک کشو نهفته بود.
13. the shirts go in the top drawer
جای پیراهن ها در کشوی فوقانی است.
14. my finger was pinched by the desk drawer
انگشتم لای کشو میز گیر کرد.
15. my sister clattered the spoons back into the drawer
خواهرم دوباره قاشق ها را با سر و صدای زیاد توی کشو ریخت.
16. He hid the letter in a drawer.
[ترجمه ترگمان]نامه را در کشو پنهان کرد
[ترجمه گوگل]او نامه را در کشوی مخفی کرد
17. The ticket lay unnoticed in my desk drawer for a week.
[ترجمه ترگمان]بلیط برای یک هفته از کشوی میزم دور شد
[ترجمه گوگل]بلیط برای یک هفته در دفترچه میز من متوجه نشدم
18. I chanced on this old photograph in his drawer.
[ترجمه ترگمان]بر حسب تصادف این عکس قدیمی را در کشوی میزش دیدم
[ترجمه گوگل]من روی این عکس قدیمی در صندوق خودم زدم
19. He opened the drawer and took out a cheque.
[ترجمه ترگمان]او کشو را باز کرد و چک را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او کشو را باز کرد و چک کرد
20. He scrounged around in his desk drawer for a paper clip.
[ترجمه ترگمان]با گیره کاغذ روی میزش رفت و در کشو میزش نشست
[ترجمه گوگل]او در صندوق عقب خود را برای یک کلیپ کاغذی فرو برد
21. I keep my socks in the bottom drawer.
[ترجمه ترگمان]جوراب هام رو توی کشوی پایین نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من جوراب هایم را در پایین کشو نگه می دارم
22. I couldn't budge the drawer?it was stuck fast.
[ترجمه ترگمان]من نتونستم کشو رو تکون بدم؟ خیلی سریع گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]من نمی توانم کشو را بچرخانم؟ آن را سریع گرفتم
23. Tug the drawer and it will open.
[ترجمه ترگمان]کشو را می کشم و آن را باز خواهم کرد
[ترجمه گوگل]کشو کشید و باز شد