بسته ها، بسته، یک بسته، کوله پشتی، بقچه، دسته، گروه، یک دست ورق بازی، ملافه، بسته کردن، بسته بندی کردن، قرار دادن، توده کردن، بزور چپاندن، بار کردن، بردن
packs
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. a play that packs several meanings
نمایشی که حاوی چندین پیام است
2. some animals hunt in packs
برخی جانوران دسته جمعی شکار می کنند.
پیشنهاد کاربران
بستن
کلمات دیگر: