روایت شده، داستانی را تعریف کردن، شرح دادن، داستان سرایی کردن، نقالی کردن
narrated
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. he narrated the story of rustam and sohrab
او داستان رستم و سهراب را نقل کرد.
پیشنهاد کاربران
شرح دادن، روایت، روایت کردن، نقالی کردن، داستانی راتعریف کردن، داستان سرایی کردن
روایت کردن
روایت شده
کلمات دیگر: