مطیع، اطاعت کردن، تسلیم شدن، مطیع شدن، سرسپردن، فرمانبرداری کردن، حرف شنوی کردن، تمکین کردن
obeyed
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
مطیع
اطاعت کرد
گذشته ی فعل obey
گذشته ی فعل obey
اطاعت کردت ، قبول کردن، اجرا کردن دستور
کلمات دیگر:
مطیع، اطاعت کردن، تسلیم شدن، مطیع شدن، سرسپردن، فرمانبرداری کردن، حرف شنوی کردن، تمکین کردن