کلمه جو
صفحه اصلی

tenderly


از روی دلسوزی ومحبت، شفیقانه، بلطافت، بنرمی

انگلیسی به فارسی

ملایم


انگلیسی به انگلیسی

• gently, delicately

جملات نمونه

1. He who handles a nettle tenderly is soonest stung.
[ترجمه ترگمان]کسی که با مهربانی به a برخورد می کند، زود نیش می زند
[ترجمه گوگل]او که خلطی را خنک می کند، زودتر می شود

2. She laid the child tenderly on the bed.
[ترجمه ترگمان]بچه را با مهربانی روی تخت گذاشت
[ترجمه گوگل]او کودک را به آرامی روی تخت گذاشت

3. He treated his automobiles almost as tenderly as he did his wife.
[ترجمه ترگمان]با اتومبیل خود به همان اندازه که زنش بود با مهربانی رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]او با اتومبیل های خود تقریبا به همان اندازه که او همسرش بود، رفتار می کرد

4. She cradled him tenderly in her arms.
[ترجمه ترگمان]او را با مهربانی در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او او را به آرامی در آغوش او گذاشت

5. She embraced her son tenderly when he came home after ten years' absence.
[ترجمه ترگمان]پس از ده سال غیبت، پسرش را با مهربانی در آغوش کشید
[ترجمه گوگل]پس از ده سال غیبت او، پسرش را به آرامی در آغوش گرفت

6. He drew the girl tenderly towards him.
[ترجمه ترگمان]دختر جوان را با مهربانی به سوی او کشید
[ترجمه گوگل]او دختر را به سمت او انداخت

7. He embraced his daughter tenderly.
[ترجمه ترگمان]او دخترش را با مهربانی در آغوش کشید
[ترجمه گوگل]او دخترش را به آرامی در آغوش گرفت

8. Mr. White tenderly embraced his wife.
[ترجمه ترگمان]آقای وایت زنش را با مهربانی در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]آقای White عاشق همسرش شد

9. She tidied her hair and looked at him tenderly.
[ترجمه ترگمان]موهایش را مرتب کرد و با مهربانی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او موهایش را برداشت و لبخند زد

10. He reached out and stroked her cheek tenderly.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد و گونه اش را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او رسیده بود و شکمش را خنک میکرد

11. The old lady tenderly cherished her dog.
[ترجمه ترگمان]پیرزن با مهربانی سگ را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر، کم کم سگش را گرامی داشت

12. He treated the piglet tenderly, played games with it, and spoke to it as if to a child.
[ترجمه ترگمان]با the با مهربانی رفتار می کرد، با آن بازی می کرد، و طوری با آن حرف می زد که انگار به یک بچه می مانست
[ترجمه گوگل]او خوک را به آرامی درمان کرد، بازی ها را با آن بازی کرد، و به عنوان یک کودک صحبت کرد

13. He tenderly can deflower a virgin, endlessly pursue a stunning model and still have time for a few other dalliances.
[ترجمه ترگمان]او با ملایمت می تواند یک باکره را به طور ابدی دنبال کند، یک مدل خیره کننده را دنبال کند و هنوز هم برای چند dalliances دیگر وقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]او کم کم می تواند یک باکره را از بین ببرد، یک مدل خیره کننده بی هدف را دنبال می کند و هنوز هم برای چندین بازی دیگر وقت دارد

14. She puts her arms gingerly and tenderly round an inscrutable black trunk.
[ترجمه ترگمان]او دست هایش را با احتیاط و به نرمی دور یک چمدان سیاه مرموز حلقه می کند
[ترجمه گوگل]او دست هایش را به صورت مرتب و مرطوب دور تنه سیاه پوشیده می کند

15. Her somnolent black eyes and tenderly pursed pink lips intrude upon the eggshell delicacy of her face with the most delicate affection.
[ترجمه ترگمان]چشمان سیاه و سیاهش با مهربانی و مهربانی لب هایش را به هم فشرد و لب های صورتی رنگ صورتی رنگش را با بیش ترین محبتی که در چهره او بود ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]چشمان مبهوت کننده سیاه آن و لب های صورتی به آرامی به زیر پوست ظاهر پوست چسبیده و ظریف ترین نفس می کشند

پیشنهاد کاربران

دلسوزانه. با مهربانی


کلمات دیگر: