کلمه جو
صفحه اصلی

unfree

انگلیسی به فارسی

بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of free.
متضاد: free

• revoke freedom, trap again

جملات نمونه

1. Freedom in an unfree world is merely licence to exploit.
[ترجمه ترگمان]آزادی در جهان unfree صرفا مجوزی برای بهره برداری است
[ترجمه گوگل]آزادی در یک دنیای بی نظیر تنها مجوز بهره برداری است

2. However, the abolition of unfree labour can not be analysed simply in terms of economic calculation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حذف کار اجباری را نمی توان به سادگی از نظر محاسبات اقتصادی تحلیل کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، لغو کار غیرقانونی را نمی توان صرفا به لحاظ محاسبه اقتصادی تحلیل کرد

3. People feel both insecure and unfree.
[ترجمه ترگمان]مردم هم احساس ناامنی می کنند و هم احساس گناه می کنند
[ترجمه گوگل]مردم هر دو ناامن و بی عیب هستند

4. China was, and remains, undemocratic and unfree.
[ترجمه ترگمان]چین، and و unfree باقی می ماند
[ترجمه گوگل]چین، و هنوز هم غیر دموکراتیک است

5. If slavery is natural, and if nature intends to distinguish the slave from the unfree, the free from the unfree, ? how can nature miss the mark?
[ترجمه ترگمان]اگر بندگی طبیعی باشد، و اگر طبیعت قصد دارد غلام را از the، آزاد از the، متمایز سازد؟ چگونه طبیعت می تواند این علامت را از دست بدهد؟
[ترجمه گوگل]اگر برده داری طبیعی است و اگر طبیعت قصد دارد برده را از فرسایش جدا کند، آزاد از بیرون،؟ چگونه می تواند ماهیت را از دست بدهد؟

6. At the bottom of the feudal scale were the villains or serfs, unfree peasants who were little better than slaves.
[ترجمه ترگمان]در انتهای ترازوی فئودالی، villains یا رعیت بودند که اندکی بهتر از بردگان بودند
[ترجمه گوگل]در پایین مقیاس فئودالی، خائنانی یا سربهساران، دهقانان بی دست و پا بودند که از برده ها کمی بهتر بودند

7. And, according to Freedom House, an American NGO, an increasing number are unfree.
[ترجمه ترگمان]و براساس گزارش خانه آزادی، یک سازمان غیردولتی آمریکایی، تعداد رو به افزایشی unfree است
[ترجمه گوگل]و، با توجه به Freedom House، یک سازمان غیردولتی آمریکایی، تعداد روزافزونی غیرقانونی است

8. It was instead the most conspicuous part of the physical and metaphorical Iron Curtain dividing free and unfree Europe.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، برجسته ترین قسمت پرده آهنین و مجازی بود که اروپای آزاد و unfree را از هم جدا می کرد
[ترجمه گوگل]در عوض، بخش قابل توجهی از پرده آهنی فیزیکی و استعاری بود که اروپای آزاد و آزاد را تقسیم کرد

9. When the law-and-order adherent is convinced that a choice to offend is sufficiently unfree, he does not wish to punish to offender.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که پیرو قانون و پیرو متقاعد شد که یک انتخاب برای توهین به اندازه کافی بد است، او نمی خواهد مجرم را مجازات کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که طرفدار قانونی و قانونی متقاعد شده است که انتخاب مجازات به اندازه کافی غیرقانونی است، او نمی خواهد مجازات کند

10. At some point the average Chinese citizen realized being starving and free is not as nice as being rich and unfree.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، یک شهروند چینی به طور متوسط دریافته است که گرسنه و آزاد بودن به اندازه ثروتمند بودن و unfree بودن خوب نیست
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، شهروند چینی عمیقا متوجه شده است که گرسنگی و آزاد است، نه به عنوان غنی و غریب

11. The United States and European nations have denounced the elections as unfree and unfair.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده و کشورهای اروپایی انتخابات را ناعادلانه و ناعادلانه می دانند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده و کشورهای اروپایی این انتخابات را غیرقانونی و غیرمنصفانه اعلام کرده اند

12. They have left us our fenian dead, and while Ireland holds these graves, Ireland unfree shall never be at peace.
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را مرده our، و در حالی که ایرلند این گورها را نگه می دارد، ایرلند شمالی هرگز در صلح نخواهد بود
[ترجمه گوگل]آنها ما را نابود کرده اند و در حالی که ایرلند این گورها را نگه می دارد، ایرلند بی نظیر هیچگاه صلح نخواهد کرد

13. Proponents of limited government often focus both thought and rhetoric on the ways in which we are unfree, on the unjust or unwise restrictions governments impose.
[ترجمه ترگمان]طرفداران دولت محدود اغلب افکار و rhetoric را بر راه هایی که ما در آن are، بر محدودیت های ناعادلانه یا نامعقول که دولت ها تحمیل می کنند متمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]طرفداران دولت محدود، اغلب تمرکز و تفکر بر راههایی را که در آن ما بی طرف هستند، بر اساس محدودیت های ناعادلانه یا ناعادلانه ای که دولت ها اعمال می کنند، تمرکز می کنند

14. The eruption of French Revolution and the development of the revolutionary situation make Schiller think over such a question: how to avoid the unfree ways to obtain the goal of freedom?
[ترجمه ترگمان]فوران انقلاب فرانسه و توسعه موقعیت انقلابی، باعث شد شیلر به چنین سوالی فکر کند: چگونه از روش های unfree برای دستیابی به هدف آزادی اجتناب کنیم؟
[ترجمه گوگل]فوران انقلاب فرانسه و توسعه وضعیت انقلابی باعث می شود شیلر در مورد این سوال که چگونه از راه های غیرقابل دست یابی برای دستیابی به هدف آزادی فکر کند، فکر می کند؟


کلمات دیگر: