کلمه جو
صفحه اصلی

unfreeze


(یخ چیزی را) آب کردن، آزاد کردن

انگلیسی به فارسی

(یخ چیزی را) آب کردن


(قیمتها یا مواد خام و غیره) رفع محدودیت کردن، آزاد کردن


خنثی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unfreezes, unfreezing, unfroze, unfrozen
(1) تعریف: to thaw.

(2) تعریف: to remove (something such as prices) from controls.

• warm, thaw; cancel a price freeze

جملات نمونه

1. The warm weather unfroze the ground early.
[ترجمه ترگمان]هوای گرم صبح زود به زمین می خورد
[ترجمه گوگل]آب و هوای گرم زمین را به زودی باز می کند

2. The petroleum price will be unfrozen next month.
[ترجمه ترگمان]قیمت نفت در ماه آینده افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]قیمت نفت در ماه آینده فروپاش خواهد شد

3. The party plans to unfreeze some of the cash held by local government.
[ترجمه ترگمان]این حزب قصد دارد مقداری از پول نقد شده توسط دولت محلی را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این حزب قصد دارد تا برخی از پول نقد توسط دولت محلی را آزاد کند

4. Gazzer's mind unfroze and thoughts seethed round and leapt up at him, like salmon jumping in a fast-running river.
[ترجمه ترگمان]ذهن Gazzer از ذهن و افکارش دور شد و در حالی که مثل ماهی آزاد در یک رودخانه سریع به طرف او خیز برمی داشت، به سوی او خیز برداشت
[ترجمه گوگل]ذهن گاذرن را فریب داده و افکار را دور زدند و به او پرش می کنند، مثل پریدن ماهی قزل آلا در یک رودخانه سریع

5. The shepherd's is unfreezing, so there's no rush for lunch.
[ترجمه ترگمان]چوپان مقدس است، بنابراین برای ناهار عجله ای نداریم
[ترجمه گوگل]چوپان بی سر و صدا است، بنابراین برای ناهار عجله ندارد

6. Then he unfroze, pulled the trigger of the shotgun and leapt back into cover, all in the same movement.
[ترجمه ترگمان]سپس او ماشه را کشید و ماشه تفنگ را کشید و از جایش جست
[ترجمه گوگل]سپس او را فریزر زد، ماشه ای از تفنگ را بکشید و به عقب به عقب برگردید، همه در یک حرکت مشابه

7. Just click Unfreeze Panes on the Window menu.
[ترجمه ترگمان]فقط روی unfreeze panes روی منوی پنجره کلیک کنید
[ترجمه گوگل]فقط بر روی Unfreeze Panes در منوی پنجره کلیک کنید

8. All these developments would unfreeze scarce resources for other pressing needs.
[ترجمه ترگمان]همه این تحولات منابع کمیاب را برای نیازهای مبرم دیگر فراهم می کند
[ترجمه گوگل]تمام این پیشرفت ها منابع کمیاب را برای سایر نیازهای فوری باز می کند

9. The Soviet Unfreeze Literature has a deep influence on the Chinese BaiHua Literature.
[ترجمه ترگمان]ادبیات unfreeze شوروی تاثیر عمیقی بر ادبیات baihua چین داشته است
[ترجمه گوگل]ادبیات Unfreeze اتحاد شوروی تأثیر عمیقی بر ادبیات BaiHua چینی دارد

10. It allows you to unfreeze the thinking of the group.
[ترجمه ترگمان]این به شما این امکان را می دهد که به فکر گروه باشید
[ترجمه گوگل]این به شما اجازه می دهد تا تفکر گروه را خنثی کنید

11. To unfreeze panes, on the Window menu, click Unfreeze Panes.
[ترجمه ترگمان]به شیشه ها، روی منوی پنجره، روی unfreeze panes کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن پان ها، در منوی پنجره، روی Unfreeze Panes کلیک کنید

12. Better unfreeze for the nomad factions.
[ترجمه ترگمان] بهتره آب از آب در بیاریم
[ترجمه گوگل]برای جناح های عشایری بهتر فریاد بزنید

13. If you don ? ? t get it right the first time, it ? ? s easy to unfreeze and try again.
[ترجمه ترگمان]اگه نکنی؟ برای اولین بار این کار رو درست انجام نداده بودی، درسته؟ آب شدن از آب کردن آسان است و دوباره تلاش می کند
[ترجمه گوگل]اگر شما نمی دانید؟ ؟ اولین بار آن را درست می کنید؟ ؟ آسان به باز کردن و دوباره امتحان کنید

14. Mr. Bush said the government will purchase equity shares in banks to help institutions unfreeze lending and spur economic growth.
[ترجمه ترگمان]آقای بوش گفت که دولت سهام سهام را در بانک ها خریداری خواهد کرد تا به موسسات در اعطای وام و تشویق رشد اقتصادی کمک کند
[ترجمه گوگل]آقای بوش گفت که دولت سهام سهام در بانک ها را به منظور کمک به موسسات وام دهی و رشد اقتصادی تسری خواهد داد

پیشنهاد کاربران

از انجمادخارج شدن
ذوب شدن
یخ زدایی کردن
تغییر تدریجی الگوی رفتاری فعلی

انجمادزدایی کردن


کلمات دیگر: