(عامیانه) خونسرد، خوددار، مایوس نشدنی
unflappable
(عامیانه) خونسرد، خوددار، مایوس نشدنی
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) خونسرد، خوددار، مایوس نشدنی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: unflappably (adv.), unflappability (n.)
مشتقات: unflappably (adv.), unflappability (n.)
• : تعریف: not easily made excited or upset, esp. by a sudden crisis.
• متضاد: excitable
• مشابه: dispassionate
• متضاد: excitable
• مشابه: dispassionate
• calm, composed; imperturbable, not easily upset or agitated
someone who is unflappable is always calm and never panics or gets upset or angry.
someone who is unflappable is always calm and never panics or gets upset or angry.
مترادف و متضاد
cool and calm
Synonyms: collected, composed, deliberate, disimpassioned, easy, impassive, imperturbable, level-headed, nonchalant, relaxed, self-possessed, unruffled
Antonyms: disconcerted, nervous, upset, worried
جملات نمونه
1. A busy manager needs a completely unflappable secretary.
[ترجمه mohammad] یک مدیر پر مشغله به یک منشی خونسرد احتیاج دارد.
[ترجمه ترگمان]یک مدیر مشغول به یک منشی کاملا unflappable نیاز دارد[ترجمه گوگل]یک مدیر مشغول به یک وزیر به طور کامل بی وقفه نیاز دارد
2. She's totally unflappable - you have to be when working in such a highly-pressured environment.
[ترجمه ترگمان]او کاملا unflappable است - باید زمانی که در چنین محیط تحت فشار کار می کنید، باشید
[ترجمه گوگل]او کاملا غیرقابل انعطاف است - شما باید زمانی که در چنین محیطی تحت فشار قرار می گیرید کار کنید
[ترجمه گوگل]او کاملا غیرقابل انعطاف است - شما باید زمانی که در چنین محیطی تحت فشار قرار می گیرید کار کنید
3. She writes casually, with unflappable assurance.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی عادی و با اطمینانی خونسرد و رسمی می نویسد
[ترجمه گوگل]او به طور معمول با حصول اطمینان غیرقابل پیش بینی می نویسد
[ترجمه گوگل]او به طور معمول با حصول اطمینان غیرقابل پیش بینی می نویسد
4. Like Plum, she was unflappable and smart, but both her role and her manner were different from his.
[ترجمه ترگمان]بله، او خونسرد و باهوش بود، اما هر دو نقش و رفتار او با او فرق داشت
[ترجمه گوگل]مانند آلو، او غیرقابل انعطاف و هوشمند بود، اما هر دو نقش او و شیوه او از او متفاوت بود
[ترجمه گوگل]مانند آلو، او غیرقابل انعطاف و هوشمند بود، اما هر دو نقش او و شیوه او از او متفاوت بود
5. But the quiet, efficient and unflappable Brett managed to instil more patience into his charge.
[ترجمه ترگمان]اما برت رام، آرام، کارآمد و کارآمد ترتیبی داد تا کاسه صبرش لبریز شود
[ترجمه گوگل]اما Brett، آرام، کارآمد و بدون سر و صدا موفق به تحمل بیشتر صبر به اتهام او شد
[ترجمه گوگل]اما Brett، آرام، کارآمد و بدون سر و صدا موفق به تحمل بیشتر صبر به اتهام او شد
6. A good radio-host must be unflappable.
[ترجمه ترگمان]یک میزبان خوب رادیویی باید unflappable باشد
[ترجمه گوگل]یک میزبان رادیویی خوب باید بدون برنامه ریزی شود
[ترجمه گوگل]یک میزبان رادیویی خوب باید بدون برنامه ریزی شود
7. Hogan was a smooth, confident Foreign Office man, unflappable and oozing with reasonableness.
[ترجمه ترگمان]هوگان یک مرد اداره امور خارجه آرام و مطمئن بود که از منطقی بودن و منطقی بودن آن ها آگاه بود
[ترجمه گوگل]هوگان صاف و با اعتماد به نفس مرد دفتر امور خارجه است، بدون سر و صدا و با روحیه
[ترجمه گوگل]هوگان صاف و با اعتماد به نفس مرد دفتر امور خارجه است، بدون سر و صدا و با روحیه
8. Who in your organization is unflappable amid change?
[ترجمه ترگمان]چه کسی در سازمان شما در حال تغییر است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی در سازمان شما غیر قابل تغییر است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی در سازمان شما غیر قابل تغییر است؟
9. A large cock confers unflappable confidence in life. Sexual prowess is no problem for the well-endowed man; just a glimpse of his tumescence will send women everywhere into orgasmic fits.
[ترجمه ترگمان]یک کیر بزرگ که بااعتماد به نفس در زندگی وجود دارد شجاعت جنسی برای مرد مهربان هیچ مشکلی ندارد؛ فقط یک نظر اندام تناسلی زنانه را در هر جا که با آن جور در می اید می کند
[ترجمه گوگل]یک دیک بزرگ به اعتماد به نفس بی نظیر در زندگی اعتماد دارد توانایی جنسی برای مردی که به خوبی شناخته شده است، مشکلی نیست فقط یک نگاه اجمالی از ترویج او، زنان را در همه جا به تناسب ارگاسم می فرستد
[ترجمه گوگل]یک دیک بزرگ به اعتماد به نفس بی نظیر در زندگی اعتماد دارد توانایی جنسی برای مردی که به خوبی شناخته شده است، مشکلی نیست فقط یک نگاه اجمالی از ترویج او، زنان را در همه جا به تناسب ارگاسم می فرستد
10. Rice, another of the 1971 side, was unflappable and is now number two to Arsene Wenger.
[ترجمه ترگمان]رایس، یکی دیگر از طرف ۱۹۷۱، unflappable بود و اکنون شماره دو برای Arsene Wenger قرار دارد
[ترجمه گوگل]برنج، یکی دیگر از طرفین سال 1971، بدون سر و صدا و در حال حاضر شماره دو به آرسن ونگر است
[ترجمه گوگل]برنج، یکی دیگر از طرفین سال 1971، بدون سر و صدا و در حال حاضر شماره دو به آرسن ونگر است
11. My secretary's quite unflappable and would keep working even if the office was burning down!
[ترجمه ترگمان]منشی من کاملا خونسرد است و اگر دفتر کار کند کار می کند
[ترجمه گوگل]منشور من کاملا غیرقابل تحمل است و حتی اگر اداره سوزانده شود، کار را ادامه خواهد داد!
[ترجمه گوگل]منشور من کاملا غیرقابل تحمل است و حتی اگر اداره سوزانده شود، کار را ادامه خواهد داد!
12. Beneath his smart, generous, unflappable exterior lurks massive insecurity.
[ترجمه ترگمان]در زیر ظاهر smart، ظاهری خونسرد، نا امنی پنهان است
[ترجمه گوگل]زیر بیرونی هوشمندانه، سخاوتمندانه و بدون سر و صدا، ناامنی عظیم خود را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]زیر بیرونی هوشمندانه، سخاوتمندانه و بدون سر و صدا، ناامنی عظیم خود را در بر می گیرد
13. The driver unflappable also, sit to say firmly then: " Yes, your essence, you are spermatozoon. "
[ترجمه ترگمان]راننده نیز می نشیند تا قاطعانه بگوید: \" بله، جوهر تو، تو spermatozoon \"
[ترجمه گوگل]راننده بدون سر و صدا نیز می نشیند و می گوید: 'بله، ذات شما، شما اسپرم است '
[ترجمه گوگل]راننده بدون سر و صدا نیز می نشیند و می گوید: 'بله، ذات شما، شما اسپرم است '
14. The Giants always said he had the stuff, the command, the unflappable nature of the very best pitchers.
[ترجمه ترگمان]او همیشه می گفت که او این چیزها را دارد، دستور، ماهیت unflappable بهترین کوزه
[ترجمه گوگل]غول ها همیشه گفتند که او چیزها، فرمان، ماهیت بی نظیر بهترین کوزه ها را دارد
[ترجمه گوگل]غول ها همیشه گفتند که او چیزها، فرمان، ماهیت بی نظیر بهترین کوزه ها را دارد
پیشنهاد کاربران
خویشتندار، خونسرد، آرام، خوددار، مسلط به خود
Calm and relaxed even in a stressful situation
. He was his usual unflappable self
Calm and relaxed even in a stressful situation
. He was his usual unflappable self
کلمات دیگر: