کلمه جو
صفحه اصلی

volleyball


والیبال، بازی والیبال، والیبال

انگلیسی به فارسی

بازی والیبال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a court game in which two teams hit a large inflated ball back and forth over a high net, and in which points are scored for grounding a ball in the opponent's court.

(2) تعریف: the ball used in this game.

• game in which two teams position themselves on either side of a high net on a rectangular court and hit a ball back and forth over the net
volleyball is a game in which two teams hit a large ball with their hands, backwards and forwards over a high net. if you allow the ball to touch the ground, your team loses a point.

جملات نمونه

1. we played volleyball on the sand
ما در ساحل شنی والیبال بازی کردیم.

2. The volleyball gave a high bounce.
[ترجمه هههههههههههه] . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[ترجمه ترگمان]والیبال به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]والیبال یک گزاف گویی عالی انجام داد

3. Tim plays for the national volleyball team.
[ترجمه ترگمان]تیم برای تیم ملی والیبال بازی می کند
[ترجمه گوگل]تیم برای تیم والیبال ملی بازی می کند

4. Hockey, volleyball, football and tennis are all sports.
[ترجمه ترگمان]هاکی، والیبال، فوتبال و تنیس همه ورزش هستند
[ترجمه گوگل]هاکی، والیبال، فوتبال و تنیس همه ورزش ها هستند

5. They are fond of playing volleyball.
[ترجمه ترگمان] اونا میخوان والیبال بازی کنن
[ترجمه گوگل]آنها علاقه زیادی به بازی والیبال دارند

6. A volleyball court had been marked out on the grass.
[ترجمه ترگمان]یک دادگاه والیبال روی علف ها علامت گذاری شده بود
[ترجمه گوگل]دادگاه والیبال بر روی چمن مشخص شده است

7. Valerie earned letters in three sports: volleyball, basketball, and field hockey.
[ترجمه ترگمان]والری نامه ها را در سه رشته ورزشی به دست آورد: والیبال، بسکتبال و هاکی روی زمین
[ترجمه گوگل]والری در سه بازی والیبال، بسکتبال، و هاکی روی زمین کسب کرده است

8. Do you like playing volleyball?
[ترجمه ترگمان]دوست داری والیبال بازی کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید در والیبال بازی کنید؟

9. She adores going to the volleyball match.
[ترجمه ترگمان] عاشق مسابقه والیبال میشه
[ترجمه گوگل]او معتقد است که رفتن به مسابقات والیبال است

10. The children are playing volleyball on the lawn.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در چمن والیبال بازی می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال بازی والیبال روی چمن هستند

11. The women's volleyball team put up a desperate fight to win the world championship at all costs.
[ترجمه ترگمان]تیم والیبال زنان یک مبارزه نومید برای پیروزی در مسابقات قهرمانی جهان به هر قیمتی گذاشت
[ترجمه گوگل]تیم والیبال زنان یک مبارزه ناامید کننده را برای به دست آوردن قهرمانی جهان در هر هزینه ایفا کرد

12. He'd marked out a volleyball court on the beach with a stick.
[ترجمه ترگمان]او یک دادگاه والیبال ساحلی را با چوبی روی ساحل تشخیص داده بود
[ترجمه گوگل]او یک چوب والیبال را در کنار ساحل مشخص کرد

13. Do you want to come and watch the volleyball game this Saturday?
[ترجمه ترگمان]می خو ای این شنبه مسابقه والیبال رو تماشا کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به دیدن بازی والیبال این شنبه بپردازید؟

14. Children watched volleyball, basketball and soccer games.
[ترجمه ترگمان]کودکان مسابقات والیبال، بسکتبال و فوتبال را تماشا می کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها تماشای والیبال، بسکتبال و بازی های فوتبال را داشتند

15. Linda first saw Red at a middle school volleyball game.
[ترجمه ترگمان]لیندا اولین بار قرمز را در یک مسابقه والیبال بازی دید
[ترجمه گوگل]لیندا ابتدا قرمز را در یک والیبال دبیرستان دید

پیشنهاد کاربران

پاس دادن به بلندزن

کلمه ی گفتارش اشتباهه بهتردرستش کنین تاآبرو بزی نشه

والیبال


کلمات دیگر: