کلمه جو
صفحه اصلی

recompose


(دوباره) تصنیف کردن، ترتیب دادن، تنظیم کردن، دوباره انشاء کردن

انگلیسی به فارسی

دوباره انشا کردن


تجدید ساختار، دوباره انشاء کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recomposes, recomposing, recomposed
مشتقات: recomposition (n.)
(1) تعریف: to compose anew; rearrange or reconstitute.

(2) تعریف: to regain the composure of (usu. used reflexively).
متضاد: abandon

- After the shock it took a long while for him to recompose himself.
[ترجمه ترگمان] بعد از آن یکه خورده بود، مدتی طول کشید تا خودش را لو بدهد
[ترجمه گوگل] پس از شوک، مدتها طول کشید تا او دوباره خود را دوباره بسازد

• recreate, reformulate, make again; restore peace, restore tranquility

جملات نمونه

1. They are recomposing the cabinet.
[ترجمه ترگمان]آن ها در قفسه قرار دارند
[ترجمه گوگل]آنها کابینه را مجددا اداره می کنند

2. She recomposed herself to continue her work.
[ترجمه ترگمان]به خودش فشار آورد تا کارش را ادامه بدهد
[ترجمه گوگل]او خودش را مجبور کرد تا کارش را ادامه دهد

3. He recomposed the editorial till dawn.
[ترجمه ترگمان]سر editorial را تا سحر بیدار کرد
[ترجمه گوگل]او سرمقاله را تا طلوع آفتاب تجدید کرد

4. The imprecision and recompose of Debussy's script resulted in enormous differences in provenance. "
[ترجمه ترگمان]عدم دقت و مجددا ترکیب بندی فیلم سازی دبوسی، به تفاوت های بسیار زیادی در این زمینه منجر شد
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی و نوشتن اسکریپت دبوسی منجر به تفاوت های بسیار زیادی در پروژۀ تولید شد '

5. You then have about 1seconds to recompose and take the shot thereby guaranteeing the exposure you set and not have the camera reset a new exposure ruining your shot.
[ترجمه ترگمان]سپس حدود ۱ ثانیه وقت دارید تا ترکیب بندی را دوباره ترکیب بندی کنید و در نتیجه عکس نوردهی را تضمین کنید و در نتیجه دوربین نوردهی جدیدی را که عکس شما را خراب می کند، تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]پس از آن شما در مورد 1 ثانیه برای تجدید ساختار و گرفتن شات در نتیجه تضمین قرار گرفتن در معرض شما تنظیم شده و دوربین قرار گرفتن در معرض قرار گرفتن در معرض جدید قرار گرفتن در معرض نابود کردن شات خود را

6. In this part, the article covers the recompose of the debts, the enforcement of the debts, the bankrupt and integer retail.
[ترجمه ترگمان]در این بخش، این مقاله مجددا ترکیب بندی بدهی ها، اجرای قرض های، ورشکسته و خرده فروشی صحیح را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]در این بخش، این مقاله تجدید بدهی ها، اجرای بدهی ها، خرده فروشی ورشکسته و صحیح را پوشش می دهد

7. It will more than recompose you for all that you may have lost in the process, and you will be well satisfied with the outcome.
[ترجمه ترگمان]این کار بیشتر از آن است که برای تمام چیزهایی که ممکن است در این فرآیند از دست داده باشید، دوباره ترکیب بندی کنید، و از نتیجه آن راضی خواهید بود
[ترجمه گوگل]این امر بیش از همه شما را برای همه آنچه که ممکن است در روند از دست داده باشد، دوباره تکرار کنید، و شما با نتیجه آن راضی خواهید بود

8. The recompose which put in practice in 2002 made the resource integration of the civil aviation enterprises become the urgent matter.
[ترجمه ترگمان]مجددا ترکیب بندی که در سال ۲۰۰۲ انجام شد، ادغام منابع شرکت های هواپیمایی کشوری را امری ضروری دانست
[ترجمه گوگل]تجدید نظر که در سال 2002 انجام شد، یکپارچه سازی منابع سازمان های هواپیمایی مدنی را به موضوع فوری تبدیل کرد

9. It's an inevitable trend for the development of Hunan nonferrous metals industry to recompose and integrate the nonferrous industry resources.
[ترجمه ترگمان]این یک روند اجتناب ناپذیر برای توسعه صنعت فلزات nonferrous هونان به منظور بازسازی و ادغام منابع صنعت nonferrous است
[ترجمه گوگل]این روند اجتناب ناپذیر برای توسعه صنایع فلزات غیر آهنی در هونان است تا مجددا به صنعت منابع غیر آهنی تبدیل شود

10. The important feature of tiles is the ability to recompose the page very easily without changing the underlying code components.
[ترجمه ترگمان]ویژگی مهم کاشی توانایی آن است که صفحه را به راحتی بدون تغییر مولفه های کد اساسی مجددا ترکیب بندی کنید
[ترجمه گوگل]ویژگی مهم کاشی توانایی ترکیب صفحه به راحتی بدون تغییر اجزاء کد اصلی است

11. The speedlight will pre-flash that area and lock that exposure into memory. I might caution you that you have 16 seconds to then recompose and take the shot.
[ترجمه ترگمان]اسپیدلایت این ناحیه را از پیش فلاش خواهد کرد و آن را در معرض دید قرار خواهد داد ممکن است به شما هشدار دهم که ۱۶ ثانیه وقت دارید تا دوباره ترکیب بندی کنید و عکس بگیرید
[ترجمه گوگل]Speedlight پیش زمینه فلش آن منطقه و قفل آن قرار گرفتن در معرض حافظه است من ممکن است شما را به خاطر داشته باشید که شما 16 ثانیه دارید تا دوباره ترکیب کنید و شلیک کنید

12. If you wish to autofocus at infinity, just aim your camera at the moon, autofocus, then recompose accordingly.
[ترجمه ترگمان]اگر شما می خواهید فوکوس خودکار را در بی نهایت فوکوس کنید، دقیقا هدف دوربین خود را در ماه، فوکوس خودکار، و سپس بر روی آن ترکیب بندی کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما مایل به فوکوس اتوماتیک در بی نهایت هستید، فقط دوربین خود را در ماه قرار دهید، فوکوس اتوماتیک را بر روی آن قرار دهید

13. Alternatively there is the AEL button - one press, recompose and shoot.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب دکمه AEL - یک فشار، ترکیب بندی و عکاسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عوض، دکمه AEL وجود دارد - یک دکمه، دوباره ترکیب و ساقه


کلمات دیگر: