کلمه جو
صفحه اصلی

unhesitatingly


بی درنگ، بی تامل

انگلیسی به فارسی

بدون تردید


انگلیسی به انگلیسی

• without hesitation

جملات نمونه

1. I would unhesitatingly choose the latter option.
[ترجمه ترگمان]من بدون تردید گزینه دوم را انتخاب می کنم
[ترجمه گوگل]من بدون هیچ زحمتی گزینه دوم را انتخاب می کنم

2. 'Yes!' she said unhesitatingly.
[ترجمه ترگمان]آ ره! او با تردید گفت:
[ترجمه گوگل]بله! او بدون هیچ زحمتی گفت:

3. Lily put them, unhesitatingly, in the waste paper bin.
[ترجمه ترگمان]لی لی آن ها را در سطل کاغذ باطله گذاشت
[ترجمه گوگل]لیلی آنها را بدون هیچ زحمتی در جعبه کاغذ زباله قرار داد

4. Stably and unhesitatingly, with great confidence, we are going forward.
[ترجمه ترگمان]بدون تردید و تردید، با اطمینان کامل، به پیش می رویم
[ترجمه گوگل]به طور صریح و بدون تردید، با اعتماد به نفس بالا، ما به جلو حرکت می کنیم

5. When is your life and all the responsibility unhesitatingly situation, you begin to perfect.
[ترجمه ترگمان]زمانی که زندگی شما و تمام مسئولیت ها و شرایط بدون تردید شروع می شود، شما شروع به کامل شدن می کنید
[ترجمه گوگل]وقتی زندگی شما و تمام مسئولیت بدون هیچ مشکلی وضعیت شما، شروع به کامل شدن کنید

6. So is there any taboo she wouldn't touch? Unhesitatingly she replies, "Politics. "
[ترجمه ترگمان]پس هیچ ممنوعیتی وجود ندارد که او به آن دست نزند؟ جواب می دهد: \" سیاست \"
[ترجمه گوگل]بنابراین آیا تابو وجود دارد که او را لمس نمی کند؟ بدون شک او پاسخ می دهد، 'سیاست '

7. He unhesitatingly ranks them as varieties.
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید آن ها را به عنوان انواع مختلف رتبه بندی می کند
[ترجمه گوگل]او بدون هیچ زحمتی آنها را بعنوان ارقام رتبه بندی می کند

8. He unhesitatingly when the leaders called them graduates to work in Tibet.
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید زمانی که رهبران آن ها را فارغ التحصیلان برای کار در تبت نامیدند
[ترجمه گوگل]او بدون تردید زمانی که رهبران آنها را فراخواندند تا در تبت کار کنند

9. "Thirty-four," Johnny answered unhesitatingly.
[ترجمه ترگمان]\"جانی\" با تردید پاسخ داد: \"سی و چهار،\"
[ترجمه گوگل]'سی و چهار،' جانی بدون هیچ زحمتی پاسخ داد

10. She said yes unhesitatingly.
[ترجمه ترگمان]او با تردید گفت: آره
[ترجمه گوگل]او گفت: بله بدون هیچ زحمتی

11. Many of them placed their cross opposite her name unhesitatingly, and with a firm hand, for an entire decade.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها، با یک دست محکم، صلیب خود را با یک دست محکم، برای یک دهه، قرار دادند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها صلیب خود را به طور نامتعارف و با یک دست راست، برای یک دهه تمام، مخالفت کردند

12. Mr. Smith, it is our principle to sell our cotton waste on shipping weight, and al our buyers abroad have unhesitatingly accepted our terms.
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت، این اصل ما است که مواد زائد cotton را در وزن حمل و نقل بفروشیم و buyers خارج از کشور بدون تردید شرایط ما را پذیرفته اند
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت، اصل ما این است که ضایعات پنبه ای ما را در وزن حمل و نقل بفروشیم، و خریداران ما در خارج از کشور بدون هیچ زحمتی شرایط ما را پذیرفته اند

13. If you suddenly realize you don't like yourself any more at one day, you can try to act as unconventionality, or change your environment unhesitatingly.
[ترجمه ترگمان]اگر ناگهان متوجه شدید که بیشتر از یک روز خود را دوست ندارید، می توانید سعی کنید به عنوان unconventionality عمل کنید، یا بدون تردید محیط خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]اگر ناگهان متوجه شوید که در یک روز خودتان را بیشتر دوست نداشتید، می توانید سعی کنید به عنوان غیرقابل انطباق عمل کنید یا محیط زیست خود را تغییر دهید

14. Wherever the state power of New Democracy extends, it must firmly and unhesitatingly protect them.
[ترجمه ترگمان]هر کجا که قدرت دولت دموکراسی جدید گسترش یابد، باید محکم و بدون تردید از آن ها محافظت کند
[ترجمه گوگل]هر جا که قدرت دولتی دموکراسی جدید گسترش می یابد، باید به طور جدی و بدون هیچ زحمتی از آنها محافظت کند

پیشنهاد کاربران

بدونِ فکر، بدونِ تفکر، در دم، فی الفور


کلمات دیگر: