• recreation, reformulation, act of remaking; restoration of peace and tranquility
recomposition
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Note that the dynamic recomposition in terms of building composite applications out of existing services is key.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که the پویا در شرایط کاربرد کامپوزیت های مرکب از خدمات موجود، کلید است
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که بازسازی پویا از نظر ساخت برنامه های کامپوزیتی از سرویس های موجود کلید مهم است
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که بازسازی پویا از نظر ساخت برنامه های کامپوزیتی از سرویس های موجود کلید مهم است
2. The last Chapter analyze future trend of the recomposition of the fifth-generation movies with the cultural change in the post new times.
[ترجمه ترگمان]فصل آخر روند آینده of فیلم های نسل پنجم را با تغییر فرهنگی در دوران جدید بررسی می کند
[ترجمه گوگل]آخرین فصل، روند جدیدی از تجدید ساختن فیلم های نسل پنجم را با تغییر فرهنگی در زمان های جدید تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]آخرین فصل، روند جدیدی از تجدید ساختن فیلم های نسل پنجم را با تغییر فرهنگی در زمان های جدید تحلیل می کند
3. In fact, the recomposition of film and TV plays of Jin Yong since the 1990s is the reflection of visual art between literature, society, and times.
[ترجمه ترگمان]در واقع، فیلم و بازی جین یونگ از دهه ۱۹۹۰ بازتاب هنر بصری بین ادبیات، جامعه و زمان است
[ترجمه گوگل]در واقع، تجدید نظر فیلم و تلویزیون از جین یونگ از دهه 1990 بازتاب هنر تجسمی بین ادبیات، جامعه و زمان است
[ترجمه گوگل]در واقع، تجدید نظر فیلم و تلویزیون از جین یونگ از دهه 1990 بازتاب هنر تجسمی بین ادبیات، جامعه و زمان است
4. The stochastic inversion based on reservoir attribute recomposition is an effective method for reservoir characterization and prediction.
[ترجمه ترگمان]وارونگی اتفاقی بر مبنای مشخصه مخزن، روش موثری برای تشخیص و تشخیص مخزن و پیش بینی است
[ترجمه گوگل]معکوس تصادفی براساس ترکیبسازی مخزن یک روش مؤثر برای توصیف و پیش بینی مخزن است
[ترجمه گوگل]معکوس تصادفی براساس ترکیبسازی مخزن یک روش مؤثر برای توصیف و پیش بینی مخزن است
5. His representative work is piano recomposition.
[ترجمه ترگمان]کار نماینده او پیانو زدن است
[ترجمه گوگل]کار نماینده او پیوستن به پیانو است
[ترجمه گوگل]کار نماینده او پیوستن به پیانو است
6. The oxidation and molecular recomposition proceeded in the same time, when the isobutanol gas and air passed the fixed bed catalytic reactor continuously.
[ترجمه ترگمان]اکسیداسیون و recomposition مولکولی در همان زمان به کار رفتند که گاز isobutanol و هوا به طور مداوم از رآکتور کاتالیزوری به دمای ثابت عبور کردند
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون و ترکیب مجدد مولکولی در همان زمان انجام شد، زمانی که گاز ایزوتوباکتری و هوا به طور مداوم راکتور راکتور کاتالیزوری ثابت قرار داد
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون و ترکیب مجدد مولکولی در همان زمان انجام شد، زمانی که گاز ایزوتوباکتری و هوا به طور مداوم راکتور راکتور کاتالیزوری ثابت قرار داد
7. There are some more promulgation methods, such as recomposition films, TV plays or cartoons. Middle school Chinese teaching makes Sunli's novels very popular among student. . .
[ترجمه ترگمان]روش های promulgation دیگری مانند فیلم های recomposition، نمایش های تلویزیونی و یا کارتون ها وجود دارد تدریس زبان چینی در میان دانش آموزان رمان های Sunli را بسیار محبوب ساخته است
[ترجمه گوگل]بعضی از روش های تبلیغاتی مانند فیلم های بازسازی، نمایشنامه های تلویزیونی یا کارتون ها وجود دارد تدریس در میان دبیرستان چینی، رمانهای سونلی را در میان دانش آموزان بسیار محبوب می کند
[ترجمه گوگل]بعضی از روش های تبلیغاتی مانند فیلم های بازسازی، نمایشنامه های تلویزیونی یا کارتون ها وجود دارد تدریس در میان دبیرستان چینی، رمانهای سونلی را در میان دانش آموزان بسیار محبوب می کند
8. Using tiles with frames helps you organize the common elements in the Web site for a consistent site layout and provide simple steps for recomposition.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کاشی با فریم ها به شما کمک می کند تا عناصر مشترکی را در وب سایت برای چیدمان سایت ثابت سازماندهی کرده و گام های ساده ای را برای recomposition فراهم کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از کاشی با فریم ها به شما کمک می کند که عناصر رایج در وب سایت را برای یک طرح سایت سازگار سازماندهی کنید و مراحل ساده ای را برای تجدید نظر ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از کاشی با فریم ها به شما کمک می کند که عناصر رایج در وب سایت را برای یک طرح سایت سازگار سازماندهی کنید و مراحل ساده ای را برای تجدید نظر ایجاد کنید
9. This regarding lived at the profession, will be a recomposition pattern opportunity.
[ترجمه ترگمان]این موضوع در مورد زندگی در این حرفه، یک فرصت الگوی recomposition خواهد بود
[ترجمه گوگل]این در مورد زندگی در حرفه، خواهد شد الگوی فرصت recomposition
[ترجمه گوگل]این در مورد زندگی در حرفه، خواهد شد الگوی فرصت recomposition
10. The installation, in a simple form, completes the deconstruction and recomposition of multi-media information.
[ترجمه ترگمان]نصب، به شکل ساده ای، ساختارشکنی و recomposition اطلاعات چند رسانه ای را کامل می کند
[ترجمه گوگل]نصب و راه اندازی، به شکل ساده، deconstruction و recompos اطلاعات چند رسانه ای را تکمیل می کند
[ترجمه گوگل]نصب و راه اندازی، به شکل ساده، deconstruction و recompos اطلاعات چند رسانه ای را تکمیل می کند
11. Based on the basic principles of wavelet transform, the decomposition and recomposition of ultrasonic signals about pipeline defect is analyzed.
[ترجمه ترگمان]براساس اصول اولیه تبدیل موجک، تجزیه و تحلیل سیگنال های اولتراسونیک ناشی از نقص خطوط لوله مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بر اساس اصول پایه تبدیل موجک، تجزیه و نوسازی سیگنال های التراسونیک در مورد نقص خط لوله مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بر اساس اصول پایه تبدیل موجک، تجزیه و نوسازی سیگنال های التراسونیک در مورد نقص خط لوله مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
12. The research demonstrates the theoretical and practical significance of wavelet analysis in decomposition and recomposition of GPS data. It is an important mathematical tool for GPS data processing.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق اهمیت نظری و عملی تحلیل موجک در تجزیه و تحلیل داده های GPS را نشان می دهد این یک ابزار ریاضی مهم برای پردازش داده های GPS است
[ترجمه گوگل]تحقیق نشان دهنده اهمیت نظری و عملی تحلیل موجک در تجزیه و نوسازی داده های GPS است این یک ابزار مهم ریاضی برای پردازش اطلاعات GPS است
[ترجمه گوگل]تحقیق نشان دهنده اهمیت نظری و عملی تحلیل موجک در تجزیه و نوسازی داده های GPS است این یک ابزار مهم ریاضی برای پردازش اطلاعات GPS است
13. Became the indeterminacy of separated result exists in BSS algorithm, it will make mistakes in the recomposition from separated signals.
[ترجمه ترگمان]به علت این که عدم تعیین ناشی از یک نتیجه از هم جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در the از سیگنال های جدا شده اشتباه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بی نتیجه بودن نتایج جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در اشتباهات در recompos از سیگنال های جداگانه ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]بی نتیجه بودن نتایج جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در اشتباهات در recompos از سیگنال های جداگانه ایجاد می شود
14. However, as Hong Kong constant deep index of unripe index and Shanghai is achieved time and again breathtaking drop, plute people order of seats also is thrown into confusion already recomposition .
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان شاخص عمیقی از شاخص unripe و شانگهای در زمان و دوباره کاهش نفس گیر، plute نفر از صندلی ها هم اکنون دچار سردرگمی شده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان شاخص شاخص عمیق هنگ کنگ شاخص سقوط و شانگهای به طور مداوم به بار افتادن نفس گیر، مردم سفارش صندلی نیز به سردرگمی در حال حاضر recomposition پرتاب می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان شاخص شاخص عمیق هنگ کنگ شاخص سقوط و شانگهای به طور مداوم به بار افتادن نفس گیر، مردم سفارش صندلی نیز به سردرگمی در حال حاضر recomposition پرتاب می شود
پیشنهاد کاربران
recomposition
کلمات دیگر: