کلمه جو
صفحه اصلی

schizoid


(روان پزشکی) دچار اسکیزوفرنی، روان گسیخته، روان شکافته، اسکیزوئید، مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری

انگلیسی به فارسی

مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری


اسکیزوئید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or having a personality disorder marked by passiveness, withdrawal, and indifference to social relationships.

(2) تعریف: (informal) pertaining to or showing the characteristics of schizophrenia.
اسم ( noun )
• : تعریف: someone suffering from a schizoid condition.

• one who suffers from schizophrenia, one who suffers from a schizoid personality disorder (psychology)
pertaining to a personality disorder characterized by withdrawal and dissociation; suffering from schizophrenia (psychology)

جملات نمونه

1. Martin's latest play is as schizoid and erratic as its characters.
[ترجمه ترگمان]آخرین بازی مارتین s و نامنظم است
[ترجمه گوگل]آخرین بازی مارتین به عنوان کاراکترهایش اسکیزوئید و ناپایدار است

2. I had none of the schizoid suicide's delusions about being able to survive my own death.
[ترجمه ترگمان]من هیچ یک از توهمات خودکشی schizoid درباره اینکه بتوانم از مرگ خودم جان سالم به در ببرم، نداشتم
[ترجمه گوگل]من هیچ یک از توهمات خودکشی اسکیزوئید در مورد توانایی مرگ خودم را نداشتم

3. Gore was schizoid, suffering from a psychopathic disorder, requiring treatment for many years to come.
[ترجمه ترگمان]گور schizoid بود که دچار بیماری روانی دچار بیماری روانی شده بود و سال ها به درمان نیاز داشت
[ترجمه گوگل]گور اسکیزوئید بود که از یک اختلال روانپزشکی رنج می برد و نیاز به درمان برای سال های زیادی دارد

4. More authentic religious inspirations would challenge this schizoid and solipsistic stance.
[ترجمه ترگمان]الهامات مذهبی حقیقی بیشتری این موضع schizoid و solipsistic را به چالش خواهد کشید
[ترجمه گوگل]بیشتر الهامات مذهبی معتبر می تواند این موضع اسکیزوئید و تکاملی را به چالش بکشد

5. The schizoid’s asexuality is a result of indifference - the schizotypal’s and avoidant’s, the outcome of social anxiety.
[ترجمه ترگمان]The \" نتیجه بی تفاوتی است - the و اجتنابی، نتیجه اضطراب اجتماعی هستند
[ترجمه گوگل]بی معنا بودن اسکیزوئید نتیجه بی تفاوتی است - اسکیزوتایپ و اجتناب ناپذیر، نتیجه اضطراب اجتماعی

6. Will avoidant and schizoid people fare well in the potentially anonymous environment of text conversation?
[ترجمه ترگمان]آیا اجتنابی اجتنابی و schizoid در محیط بالقوه بی نام و نشان متن به خوبی عمل می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا افراد اجتناب ناپذیر و اسکیزوئید در محیط بالقوه ناشناس از گفتگوهای متنی به خوبی کار می کنند؟

7. The patient with Schizoid Personality Disorder is asexual.
[ترجمه ترگمان]بیمار مبتلا به اختلال شخصیتی Schizoid، غیر جنسی است
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به اختلال شخصیت شیزوئید غیر مترقبه است

8. With calm, dreamy, almost schizoid logic, she explains that her appearance will be important.
[ترجمه ترگمان]با آرامش، رویایی و تقریبا schizoid، او توضیح می دهد که ظاهر او مهم خواهد بود
[ترجمه گوگل]با منطق آرام، رویا، تقریبا اسکیزوئید، او توضیح می دهد که ظاهر او مهم خواهد بود

9. Unlike schizoid personality disorder, avoidant people yearn for social relations yet feel they are unable to obtain them.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف اختلال شخصیت schizoid، افراد اجتنابی که آرزوی روابط اجتماعی را دارند، با این حال احساس می کنند که قادر به دستیابی به آن ها نیستند
[ترجمه گوگل]بر خلاف اختلال شخصیت اسکیزوئیدی، افراد اجتنابناپذیر روابط اجتماعی هنوز احساس می کنند که نمی توانند آنها را بدست آورند

10. He believed that schizoid conditions constituted the most deep-seated of all psychopathological states.
[ترجمه ترگمان]او باور داشت که شرایط schizoid the از همه ایالات psychopathological را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که شرایط اسکیزوئید، عمیق تر از همه حالت های روانپزشکی است

11. Mo-Xuyou is central reflect and extensive eruption of Feiming anxiety for existence, as a text of "schizoid", whose protagonist narration and words are all split.
[ترجمه ترگمان]Mo - Xuyou منعکس کننده بازتاب و فوران گسترده اضطراب Feiming برای وجود، به عنوان یک متن \"schizoid\" است، که شخصیت اصلی آن، روایت و کلمات همگی از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]Mo-Xuyou مرکزی منعکس کننده و فوران گسترده ای از اضطراب Feiming برای وجود، به عنوان متن 'اسکیزوئید'، که روایت اصلی و کلمات همه تقسیم شده است

12. The schizoid devours the eyewinker may be caused by thinking obstacle, also may be the method that a kind of impulsive act perhaps considers to serve as the suicide with this.
[ترجمه ترگمان]The که the را می بلعد ممکن است ناشی از یک مانع تفکر باشد، هم چنین ممکن است روشی باشد که نوعی عمل وحشیانه در نظر گرفته شود که به عنوان بمب گذار با این عمل عمل کند
[ترجمه گوگل]اسکیزوئید ممکن است چشم چشمک زن را به دلیل موانع تفکر ایجاد کند، همچنین ممکن است این شیوه ای باشد که یک نوع اقدام تکانشی احتمالا به عنوان خودکشی در این مورد به حساب می آید

13. The cerebral narcissist is indistinguishable from the schizoid: he is asexual and prefers activities and interactions which emphasize his intelligence or intellectual achievements.
[ترجمه ترگمان]The مغزی از the متمایز است: او غیر جنسی است و فعالیت ها و تعاملات را ترجیح می دهد که بر هوش یا دستاوردهای عقلانی اش تاکید دارند
[ترجمه گوگل]اعتیاد به مغز غیر قابل تشخیص است از اسکیزوئید است که او بی تدبیر است و ترجیح می دهد فعالیت ها و تعاملات است که بر هوش و یا پیشرفت های فکری او تأکید دارد

14. You've got to have a schizoid approach.
[ترجمه ترگمان]باید بهش نزدیک بشی
[ترجمه گوگل]شما باید رویکرد اسکیزوئید داشته باشید

15. More accurately, the apathy and futility can be described as schizoid aloofness.
[ترجمه ترگمان]به طور دقیق تر، بی تفاوتی و بیهودگی می تواند به عنوان aloofness schizoid توصیف شود
[ترجمه گوگل]دقیق تر، بی تفاوتی و بی فایده می تواند به عنوان بی نظمی اسکیزوئید توصیف شود

پیشنهاد کاربران

روان پریش


کلمات دیگر: